ز عشق روی تو، چون بلبل از شاطرعباس صبوحی غزل 48
1. ز عشق روی تو، چون بلبل از گل
شکفته گردم، هر دم گل از گُل
1. ز عشق روی تو، چون بلبل از گل
شکفته گردم، هر دم گل از گُل
1. پیوسته من از شوق لب لعل تو مستم
زین ذوق که دارم خبرم نیست که هستم
1. تا بوسه از آن لعل دلآرام گرفتم
جانم به لبم آمد و، آرام گرفتم
1. تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم
سوختم تا که من از عشق خبردار شدم
1. طالب طرّه خم در خم جانانه شدم
عاقلان سلسله آرید که دیوانه شدم
1. ترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم
چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم
1. خوش میکشد بسوی تو این عشق سرکشم
گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم
1. من اگر رندم و قلّاشم، اگر درویشم
هر چه ام، عاشق رخسار تو کافر کیشم
1. صبر در عشق تو جانا هله تا چند کنم
من که مردم ز غمت حوصله تا چند کنم
1. وقت آن شد که سر خویش، من از غم شکنم
آهی از دل کشم و حلقهٔ ماتم شکنم
1. دو چشم مست تو، خوش میکشند ناز از هم
نمیکنند دو بد مست، احتراز از هم
1. بار دگر به کوچهٔ رندان گذر کنیم
تا بشکنیم توبه و سجّاده تر کنیم