1 این بهشت از آشنای او طلب جنّت المأوا برای او طلب
2 زاهدانه گر همی جوئی بهشت بشنو از بهر رضای او طلب
1 دردمندانه طبیبی می طلب زان شفاخانه نصیبی می طلب
2 دُرد دردش نوش می کن همچو ما خوش دوایی از حبیبی می طلب
1 هر بلائی که باشد از محبوب آن بلا خود مرا بود مطلوب
2 در بلا صبر کن که تا باشی مبتلای بلاش چون ایوب
1 دردمندانه طبیبی می طلب زان شفاخانه نصیبی می طلب
2 دُرد دردش نوش می کن همچو ما خوش دوائی از طبیبی می طلب
1 درهٔ بیضا ز بحر ما طلب آن چنان گوهر از این دریا طلب
2 عین ما جوئی به عین ما بجو طالب و مطلوب را از ما طلب
1 این بهشت از آشنای او طلب جنت المأوا برای او طلب
2 زاهدانه گر همی جوئی بهشت بشنو و بهر رضای او طلب
1 همه مستهلکند موج و حباب نظری کن به چشم ما دریاب
2 عین آبیم و آب می جوئیم عین ما را به عین ما دریاب
1 انسان کامل است که مجلای ذات اوست مجموعه ای که جامع ذات و صفات اوست
2 او چشمهٔ حیات و همه زنده اند از او او حی جاودان به بقای حیات اوست
1 دل تو خلوت محبت اوست جانت آئینه دار طلعت اوست
2 آینه پاک دار و دل خالی که نظرگاه خاص حضرت اوست
1 دل آینه دار حضرت اوست دل بندهٔ خاص خدمت اوست
2 دل مظهر حضرت الهی است دل منزل نزل نعمت اوست