1 رندی که حریف ماست مائیم جز ما دگری کجاست مائیم
2 جامیم و شراب و درد و صافیم دردی که همو دواست مائیم
1 بسی نقشی که بر دیده کشیدیم به جز نور جمال او ندیدیم
2 چون کمالات را نهایت نیست به آخر هم بدان اول رسیدیم
1 ما گدای خودیم و شاه خودیم آفتاب خودیم و ماه خودیم
2 ملک ملک مالک خویشیم پادشاه خود و سپاه خودیم
1 رو به خاک راه او بنهاده ام خاک آن راهم به راه افتاده ام
2 گر بگوید جان بده بدهم روان بندهٔ فرمان منتظر استاده ام
1 در سراپردهٔ میخانه مقامی دارم پیش رندان جهان منصب و نامی دارم
2 گرچه در صومعه پیرمغان پیر شدم در خرابات مغان جای تمامی دارم
1 رندیکه حریف ماست مائیم جز ما دگری کجاست مائیم
2 جامیم و شراب و درد صافیم دردی که هم او دواست مائیم
1 بگذر ز وجود وز عدم هم بگذر ز حدوث وز قدم هم
2 این جمله هویت است دریاب اسم و صفتست جام و جم هم
1 آن گنج که مخفی بود از عالم و از آدم پیدا شده است بر من ، من محرم آن گنجم
2 گنجی که نمی گنجد در مخزن موجودات در کنج دلم گنجید ، در کون کجا گنجم
1 یک عین به اختلاف اعیان بنموده جمال ای عزیزان
2 در هر عینی نموده حسنی از عین جمال خود به اعیان
1 خدایا تشنه ایم و جمع یاران از آن حضرت همی خواهیم باران
2 به حق مصطفی و آل یاسین که بر یاران ما باران بباران