ز صورت گر شوی از شاه نعمتالله ولی دوبیتی 253
1. ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی
ازین و آن چو بگذشتی همه نور خدا یابی
...
1. ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی
ازین و آن چو بگذشتی همه نور خدا یابی
...
1. رفتی ای خواجه و زیان کردی
عرض خود در سر زبان کردی
...
1. در ره حق اگر تو دیناری
گمرهان را به سوی دین آری
...
1. گر یکی را دو بار بشماری
آن یکی را دو یک نگهداری
...
1. گر تو عارف شوی شوی بخشی
این چنین عارفی به از بخشی
...
1. هر که باشد محب آل علی
شک ندارم که عارف است و ولی
...
1. در حقیقت یکی است تا دانی
آن یک بی شکیست تا دانی
...
1. جامع عالمی اگر دانی
نسخهٔ خویش را فرو خوانی
...
1. عالم حق حق است تا دانی
غیر او عالمش چه می خوانی
...
1. شمع خوشی افروختی عود دل ما سوختی
از بهر بزم عاشقان شمعی ز نور افروختی
...
1. خانهٔ تاریک اگر روشن کنی
خلوت خود چون سرای من کنی
...
1. ظاهر جامیم و باطناً می
این یک مائیم و آن دگر وی
...