1 ساقیا از روی لطف بیکران ساغر می ده به دست عاشقان
2 می به زاهد گر دهی ضایع شود می بخ رندی ده که می نوشد به جان
1 ای صبا گر روی به ترکستان دوستان را سلام ما برسان
2 ما به جان پیش آن عزیزانیم گرچه تن ساکنست در کرمان
1 از این عالم بدان عالم سفر کن از آن عالم به بالاتر نظر کن
2 چو جسم و جان رها کردی و رفتی به نور او به عین او نظر کن
1 در صورت و معنیش نظر کن می بین همه و مرا خبر کن
2 خواهی که رسی به نعمت الله بر درگه سیدم گذر کن
1 فقر بگزین و غنا ایثار کن اختیار خود فدای یار کن
2 صوفیانه گر بیابی این خصال رو به صوفیخانه و انکار کن
1 بگذر از خوف و رجا با ما نشین عاشقانه خوش درین دریا نشین
2 قصهٔ ماضی و مستقبل مگو حالیا با ما به حال ما نشین
1 خوش بگو الله و اسم ذات بین جمله اشیا مصحف آیات بین
2 در زمین و آسمان می کن نظر نور او در دیدهٔ ذرات بین
1 خوش بگو الله و اسم ذات بین معنیش در صورت و آیات بین
2 جلمه مرآتند ها و هوی ما یک حقیقت در دو صد مرآت بین
1 ذکر حق می گوی و در خلوت نشین باش فارغ از چنان و از چنین
2 حاصل عمر ای عزیزان یک دم است دم به دم در یک دمی با ما نشین
1 باده می نوش و جام را می بین خلق را مظهر خدا می بین
2 نعمت الله را نکو بشناس دیده بگشا و هر دو را می بین