1 سخن گر ز توحید گوئی به من نماند ز توحید الا سخن
2 اگر موج بسیار دریا یکی است من و تو دو اسم و مسما یکی است
3 موحد احد بیند اندر احد تو معنی احد بین و صورت عدد
4 موحد ز توحید اگر دم زند همه ملک توحید بر هم زند
1 قطب عالم نقطهٔ پرگار روح شیخ ما سرمایهٔ گنج فتوح
2 یک هویت دان و اسما بی شمار یک هویت را به اسما می شمار
3 در هویت جمله اسماء هالکند ما سوی الله چیست اشیا هالکند
4 چون هویت یک بود اسما یکیست چون یکی باشد همه اشیا یکیست
1 نقطه ای در دایره بنمود میم میم این معنی طلب فرما ز جیم
2 لازم جیمست میم ای یار من کی بود بی میم جیم ای یار من
3 عارفان دانند راز عارفان عارفانه گفتهٔ عارف بخوان
4 جنبش سایه بود از آفتاب با تو گفتم سر عالم بی حجاب
1 همه محکوم حکم او باشند سر و زر را به پای او پاشند
2 عقل و عاقل رعیت اویند از دل و جان دعای او گویند
3 مهر او بر دلی که شارق شد هر که در خانه بود عاشق شد
4 غیرتش غیر چون براندازد خانه از غیر خود بپردازد
1 جنّت ذاتند اعیان گوش کن در چنین جنّت شرابی نوش کن
2 عالم ارواح جنات صفات جمله می یابند ازین جنّت حیات
3 ملک باشد جنّت خاص ملک بینم اینجا حضرت خاص ملک
4 جنّت افعال این جنّت بود جنّت زیبای پر حکمت بود
1 در صدف گوهری نهان گشته آن نهان بر همه عیان گشته
2 صدف و گوهریم و دریا هم نظری کن به عین ما فافهم
3 صدف ما اگر چنان باشد درج درّ یتیم آن باشد
4 صدف و گوهرش به هم می بین نظری کن به چشم ما بنشین
1 آن یکی کوزه ای ز یخ برداشت کرد پر آب یک زمان بگذاشت
2 چون هوا ز آفتاب گرمی یافت گرمیش بر وجود کوزه بتافت
3 آب شد برف و کوزه شد با آب اسم و رسم از میانه شد دریاب
4 اول ما چو آخر ما شد قطره دریاست چون به دریا شد
1 هر یک از اسمای حق در علم او صورتی دارد که باشد عین تو
2 نور هر عینی که می بیند بصر وجه خاصی می نماید در نظر
3 جود او بخشید اسما را وجود ورنه اسما را به خود بودی نبود
4 هر چه موجود است مرحوم خداست گر چه اسمای وی و اعیان ماست
1 جامع مجموع اسما آدم است لاجرم او روح جمله عالم است
2 عقل اول درهٔ بیضا بود صورت و معنی ز جد ما بود
3 آدمی معنی است عقل کل به نام جملهٔ عالم از او یابد نظام
4 حضرت مبدا چو او را آفرید مبدا مجموع عالم شد پدید
1 می صاف دگر در جام کردم محبت نامه اش زان نام کردم
2 محبّانه به محبوبی نوشتم ز طالب سوی مطلوبی نوشتم
3 بخوانش خوش که اسرار الهی است معانی بیان پادشاهی است
4 همه دردت ازو یابد دوائی بود آئینهٔ گیتی نمائی