1 چشم ما شد به نور او بینا نظری کن به نور او در ما
2 آب این چشمه می رود هر سو لاجرم سو به سو بُود دریا
3 غرق بحریم و آب میجوئیم ما طلبکار او و او با ما
4 دردمندیم و دلخوشیم از آن درد عشق است و جان بود دردا
1 در عین حباب آب دریاب آن آب در این حباب دریاب
2 نقشی است خیال عالم ای یار خوابی است و هم به خواب دریاب
3 مستیم و خراب در خرابات این مست خوش خراب دریاب
4 مجموع حروف نقطهای دان مجموعهٔ آن کتاب دریاب
1 این حضور عاشقان است الصلا صحبت صاحبدلان است الصلا
2 یار با ما در سماع معنوی است گر نظر داری عیان است الصلا
3 در سماع عشق رقصانیم باز این معانی را بیان است الصلا
4 حضرت مستان خاص الخاص ما است مجلس آزادگان است الصلا
1 فانی دردیم و فانی از فنا باقی عشقیم و باقی از بقا
2 نه اثر ما را ز ذات و از صفت نه خبر از مبتدا وز منتهی
3 نه امید وصل و نه بیم فراق نه غم درد و نه شادی دوا
4 در محیط عشق او مستغرقیم بر کجائی ای برادر بر کجا
1 رند مستی چو دمی با او برآ از در میخانهٔ ما خوش درآ
2 مجلس ما را غنیمت می شمُر زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا
3 جام می بستان و مستانه بنوش قول ما می گو سرودی می سرا
4 خوش خراباتی و خم می سبیل ما چنین مستیم و مخموری چرا
1 عاشقی دریادلی از ما طلب آن چنان گوهر در این دریا طلب
2 نقد گنج کنت کنزا را بجو از همه اسما مسمی را طلب
3 هر که یابی دامن او را بگیر حضرت یکتای بی همتا طلب
4 در وجود خویشتن سیری بکن آنچه گم کردی همه آن جا طلب
1 خار بی کنگر چه کار آید مرا راه بی رهبر چه کار آید مرا
2 گر نباشد مرتضی با من رفیق خدمت قنبر چه کار آید مرا
3 عیسی مریم همی جویم به جان بندگی خر چه کار آید مرا
4 گر نه سر باشد فدای پای او دردسر بر سر چه کار آید مرا
1 خرم آن دل که شود محرم اسرار شما دلخوش آن کس که بود عاشق دیدار شما
2 همت قاصر اگر می طلبد حور و قصور همت عالی ما هست طلبکار شما
3 چشم من روی شما هم به شما می بیند دیده ام نور خداوند ز انوار شما
4 دو جهان را بفروشیم به یک جرعهٔ می گر خریدار بود بر سر بازار شما
1 به هویت چو اوست با اسما آن هویت طلب کن از اشیا
2 از هویت خبر اگر داری به هویت خدا بُود با ما
3 گر چه آب روان بود در جو بخور آبی ولیکن از دریا
4 دامن خود بگیر و خوش بنشین تا به کی می روی تو جا ز جا
1 ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا درین سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ
2 چو اوست در دو سرا غیر او نمی بینم منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا
3 جمال اوست که در آینه نموده روی نظر به دیدهٔ ما کن ببین به هر دو سرا
4 مدام همدم جام شراب خوش می باش بیا و همدم ما شو دمی به ذوق و بیا