158 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شاه نعمت‌الله ولی / غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

1 موج و دریا آب بادش نزد ما لاجرم باشد حجاب ما ز ما

2 ما ز ما جوید چو ما با ما بُود هر که او با بحر ما شد آشنا

3 هر چه باشد در حدوث و در قدم از خدا هرگز نمی ‌باشد جدا

4 در عدم خوش خوش حضوری یافتیم در فنا داریم جاویدان بقا

1 اگر آئی در این دریا بیابی آبروی ما بیابی آبروی ما اگر آئی در این دریا

2 رها کن دی و هم فردا بیا امروز دریابش بیا امروز دریابش رها کن دی و هم فردا

3 ندارم با کسی پروا به جز با ساقی مستان به جز با ساقی مستان ندارم با کسی پروا

4 بود مجموعهٔ اسما هر آن حرفی که می‌خوانم هر آن حرفی که می‌خوانم بود مجموعهٔ اسما

1 به هویت چو اوست با اسما آن هویت طلب کن از اشیا

2 از هویت خبر اگر داری به هویت خدا بُود با ما

3 گر چه آب روان بود در جو بخور آبی ولیکن از دریا

4 دامن خود بگیر و خوش بنشین تا به کی می‌ روی تو جا ز جا

1 جام گیتی نماست سید ما جان و جانان ماست سید ما

2 دنیی و آخرت طفیل وی اند سید دو سراست سید ما

3 سید ما محمد است به حق که رسول خداست سید ما

4 خوش فقیری غنیست از عالم هم غنی از غناست سید ما

1 نانوشته حرف می خوانیم ما این کتاب نیک می دانیم ما

2 مخزن اسرار او ما یافتیم نقد گنج کُنج ویرانیم ما

3 ما باو علم لدنی خوانده ایم این چنین علمی نکو دانیم ما

4 دل به دلبر جان به جانان داده ایم دلبر خود جان جانانیم ما

1 مخزن گنج جملهٔ اسما ما نور چشم تمام اشیا ما

2 غرق بحریم و آب می جوئیم قطره و بحر و جود دریا ما

3 رند و مستیم و عاشق و معشوق به همه اسمها مسمی ما

4 ما نه مائیم ما همه اوئیم اثری چون نماند با ما ما

1 عشق تو بلا و مبتلا ما پیوسته خوشیم در بلا ما

2 مستیم و مدام در خرابات رندانه حریف اولیا ما

3 در بحر محیط غرق گشتیم موجیم و حباب عین ما ما

4 بیگانه نه ایم آشنائیم با خویش شدیم آشنا ما

1 روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما

2 آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما

3 ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

4 در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد بس سری در سر رود گر این بود سودای ما

1 روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای ما درهٔ بیضا بود غواص این دریای ما

2 جملهٔ عالم وجودی یافته از جود او خوش بود این خلقت او راست بر بالای ما

3 گر دوای درد دل خواهی در این دریا نشین تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

4 جملهٔ اسمای او از اسم اعظم خوانده ایم اسم او گر بایدت اسمای او اسمای ما

1 در آمد ساقی و آورد جام می برای ما منور کرد نور او سرای که سرای ما

2 همه می های میخانه به ما انعام فرمودند کرم بنگر که الطافش چه ها کرده به جای ما

3 خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست حیات جاودان یابی از آن آب و هوای ما

4 در میخانه بگشادند و داد عاشقان دادند به حمدالله اجابت شد دعای کدخدای ما

آثار شاه نعمت‌الله ولی

158 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی