ای فتنه را دو نرگس از امیر شاهی سبزواری غزل 97
1. ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار
من بهر محنتم، دگران را بنازدار
...
1. ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار
من بهر محنتم، دگران را بنازدار
...
1. ای به لطف از آب حیوان پاکتر
قدت از سرو روان چالاکتر
...
1. ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر
عالم ز تو خراب و تو در عالمی دگر
...
1. سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگر
چون گل رعنا که دارد هر طرف روی دگر
...
1. نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور
خوشم به خواری هجر و نگاه دورادور
...
1. ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر
هرگزت نگذشت یاد دردمندان در ضمیر
...
1. سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز
جهان بگشتم و کوی تو منزلست هنوز
...
1. عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز
گل شکفت از گریه، چشمم ابر نیسانی هنوز
...
1. غم روی تو دارد دل، همین بس
نخواهد کرد از فکر چنین بس
...
1. ای دوست، شبی به کوی ما باش
درد دل ریش را دوا باش
...
1. در این گلشن چه سازد بلبل از زاری و فریادش
چو سوی عاشقان میلی ندارد سرو آزادش
...
1. دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش
ز پای صبر در افتاد، دست میگیرش
...