پیغام روی تو چو ببردند ماه از سیف فرغانی غزل 25
1. پیغام روی تو چو ببردند ماه را
مه گفت من رعیتم آن پادشاه را
...
1. پیغام روی تو چو ببردند ماه را
مه گفت من رعیتم آن پادشاه را
...
1. پیغام روی تو چو ببردند ماه (را)
مه گفت من رعیتم آن پادشاه را
...
1. زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را
ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را
...
1. فرامش کرد جان تو تماشاگاه اعلی را
که خاکش دام دل باشد نگارستان دنیی را
...
1. نگار من که بلب جان دهد جهانی را
ببوسه یی بخرد از تو نیم جانی را
...
1. عاشق روی توام از من مپوش آن روی را
پرده بردار از رخ و بر رو میفگن موی را
...
1. ای به دل کرده آشنایی را
برگزیده ز ما جدایی را
...
1. ای سعادت زپی زینت وزیبایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
...
1. الا ای غمت شادی جان ما
تویی راحت جان پژمان ما
...
1. ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
...
1. ای کرده به عشق تو دل پرورش جانها
گردون چو رخت ماهی نادیده به دورانها
...
1. ما را دلیست سوخته آتش طلب
آتش که دید پرتو او آب را سبب
...