آثار سیف فرغانی

صفحه 3 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت

2 جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت

3 ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی از خال هندو آسا وز چشم ترک سانت

4 همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت ما را بتیر غمزه ابروی چون کمانت

1 پیغام روی تو چو ببردند ماه را مه گفت من رعیتم آن پادشاه را

2 خالت محیط مرکز لطفست و، روشنست کین نقطه نیست دایره روی ماه را

3 بهر سپید (رویی) حسنت نهاده اند بر روی لاله رنگ تو خال سیاه را

4 دستارم از سرم بقدم درفتد چو تو بر فرق راست کژ نهی ای جان کلاه را

1 کی بنگرد برحمت چشم خوش تو ما را نرگس همی نیارد اندر نظر گیا را

2 دل می دهد گواهی کورا تو برد خواهی چشمت بتیر غمزه گو جرح کن گوا را

3 ای محتشم بخوبی هستم فقیر عشقت در شرع بر توانگر حقی بود گدا را

4 گر سایه جمالت بر خاک تیره افتد چون آفتاب ذره روشن کند هوا را

1 گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا جز بیادت نزنم تا نفسی هست مرا

2 من چو وصل تو کسی را ندهم آسان دست چون بدست آوری آسان مده از دست مرا

3 چون تو هشیار بدم، نرگس مخمورت کرد از می عشق بیک جرعه چنین مست مرا

4 مردمم شیفته خوانند و از آن بی خبرند که چنین شیفته سودای تو کردست مرا

1 ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب وی دل و دیده ز سودای تو پرآتش و آب

2 دوش در وصف جمال تو چو در بستم دل خوب رویان معانی بگشادند نقاب

3 خانه حسن ز بالای تو دارد استون قبله روح ز ابروی تو دارد محراب

4 ای دل از یورتگه سینه برون زن خرگاه کین ستون کرد مرا خیمه تن سست طناب

1 ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت مستی امشبم از باده دوشین لبت

2 نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت

3 وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت

4 محتسب سال دگر بر سر کویت آرد همچنین بی خودم از باده نوشین لبت

1 مبداء عشق ز جاییست که نیز آنجا را کسی ندیدست و نداند ازل آن مبدا را

2 سخن عشق بسی گفته شد و می گویند کس ازین راه ندانست امد اقصا را

3 راست چون صورت عنقاست که نقاشانش می نگارند و ندیدست کسی عنقا را

4 پایه عشق بلندست و ز سربازان هیچ کس نیاورد بزیر قدم آن بالا را

1 ای گل روی تو برده رونق گلزارها در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها

2 گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها

3 گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه بعد ازین آرند و بفروشند در بازارها

4 با چلیپای سر زلفت که ناقوس اشکند نعره توحید خیزد زین پس از زنارها

1 از جمال تو مگر نیست خبر سلطان را که سوی صورت ملک است نظر سلطان را

2 بندگی تو ز شغل دو جهان آزادی‌ست زین چنین مملکتی نیست خبر سلطان را

3 نگذرد از سر کوی تو چو من گر افتد بر سر کوی تو یک روز گذر سلطان را

4 با چنین زلف چو زنجیر عجب نبود اگر حلقه در گوش کند عشق تو مر سلطان را

1 جانا ز رشک خط تو عنبر در آتش است وز لعل آبدار تو گوهر در آتش است

2 دل در غم تو دانه گوهر در آسیاست خط بر رخ تو خرده عنبر در آتش است

3 کردم نظر بر آن رخ چون آتش کلیم خال تو چون خلیل پیمبر در آتش است

4 از شرم چون نبات در آبم که گفته ام کان مه بگاه خشم چو شکر در آتش است

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی