7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 صحبت ابلهان چو دیگ تهیست از درون خالی از برون سیهیست

2 دوستی ابلهان ز تقلید است نز ره عقل و دین و توحیدست

3 ببُر از دوستی خلق سبک دوستی خلق سنگ و شیشه تُنُک

4 سنگ در ظرف شیشه نتوان برد نبود دوست با عرابی کرد

1 آن شنیدی که در عرب مجنون بود بر حست لیلی او مفتون

2 دعوی دوستی لیلی کرد همه سلوی خویش بلوی کرد

3 حلّه و زاد و بود خود بگذاشت رنج را راحت و طرب پنداشت

4 کوه و صحرا گرفت مسکن خویش بی‌خبر گشته از غم تن خویش

1 آن نبینی که پادشه‌زاده که ورا ملکتست آماده

2 باشد اندر سرای و حجرهٔ خاص بر سرش خادمان با اخلاص

3 تا به بازی فراش نگذارند سال و مه پاس او همی دارند

4 آن وشاقان پر فغان و فضول شده بر لهو یکدگر مشغول

1 آن شنیدی که رفت زی قاضی تا کند خصم خویش را راضی

2 بود مردی در آن میانه گواه که ز آبادی خود نبود آگاه

3 چون گواهی بداد قاضی گفت کای تو با مردمی و رادی جفت

4 نه فلان مرد راد جدّ تو بود که فرزدق ورا همی بستود

1 بود عمّر نشسته روزی فرد گردش اصحاب صفّه با غم و درد

2 هریک از شادی ره اسلام یاد می‌کرد بر گشاده کلام

3 هم کهن پیر و هم جوان تازه برده آوازه تا به دروازه

4 منّتی جمله یاد می‌کردند فوت ایام کفر می‌خوردند

1 رفت زی روم و فدی از اسلام تا شوند از جهاد نیکو نام

2 وهنی افتاد تا شکسته شدند چند کس زان میانه بسته شدند

3 علوی بود و دانشومندی حیز مردی ولی خردمندی

4 کس فرستادشان عظیم‌الروم کرد بر هر سه شخص حکم سدوم

1 بود مردی مُعیل بس رنجور شده از عمر و عیش خویش نفور

2 مرد را ده عیال و کسب قلیل گشت بیچاره زار مرد معیل

3 از عیال و طفول رخ برتافت به دگر ناحیت سبک بشتافت

4 وآن عیالان به شهر دربگذاشت راحت خویشتن در آن پنداشت

1 کودکی با حریف بی‌انصاف گفت کای سر به سر دغا و خلاف

2 تو درازی و نیز در یازی پس همان به که گَوز کم بازی

3 اندرین شاهراه بیم و امید دایهٔ جسم تست دیو سپید

4 شب و روز از پی غذای تنت مانده پستان دیو در دهنت

1 آدم پاک را برآر از گِل چشم روشن مدار و تاری دل

2 به خدای ار بود ز بهر شرف از خلیفه خدای چون تو خلف

3 گر تو اینجا نسب درست کنی بر خود آن راه نار چُست کنی

4 صبر کن تا درین سرای مجاز از پی آز و غم نه از پی ناز

آثار سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.