1 آن نبینی که پادشهزاده که ورا ملکتست آماده
2 باشد اندر سرای و حجرهٔ خاص بر سرش خادمان با اخلاص
3 تا به بازی فراش نگذارند سال و مه پاس او همی دارند
4 آن وشاقان پر فغان و فضول شده بر لهو یکدگر مشغول
1 نوح را عمر جمله ده صد بود حرص و امید او بر آن آسود
2 چون گذر کرد نهصد و پنجاه در فذلک به حسره کرد نگاه
3 گفت آوخ که بر من این ده صد بود بر من ز روزکی ده بد
4 کرد ویرا سؤال روح امین سر ز بالا نهاده بر بالین
1 زان بنیآدم از صغار و کبار که برآورده شد ز جمله دمار
2 زان به جان اندرون خلیدن نیش بچه را در کنار مادر خویش
3 زان بریدن به منزل و به سفر حلق برنای تازه پیش پدر
4 زان ربودن فکندن اندر نار مرد را از دکان و از بازار
1 جر دو رنگی نشد ز مرگ هلاک مرد یک رنگ را ز مرگ چه باک
2 مجلس وعظ رفتنت هوسست مرگ همسایه واعظ تو بسست
3 مرگ را در سرای پیچاپیچ پیش تا سایه افگند به بسیچ
4 زادگان چون رحم بپردازند سفر مرگ خویش را سازند
1 قصهای یاد دارم از پدران زان جهاندیدگان پرهنران
2 داشت زالی به روستای تگاو مهستی نام دختری و سه گاو
3 نوعروسی چو سرو تر بالان گشت روزی ز چشم بد نالان
4 گشت پدرش چو ماه نو باریک شد جهان پیش پیر زن تاریک
1 هر گدایی که بینی از کم کم پادشاهیست با خیول و علم
2 همه دردیکشان ولی بیظرف همه مقری ولی نه صوت و نه حرف
3 چون سرِ عشق آن جهان دارند همچو شمعند سر ز جان دارند
4 زانکه تاشان امید نبود و بیم جانشان تن خورد چو شمع مقیم
1 خواجهای را به مردمی دربست متّکا ساختم بر او ننشست
2 گفتمش تکیه جای باشد خوش گفت آن را که رشته شد ز آتش
3 کی سپارد به تکیهگه تن خویش هرکه را گور و مرگ و محشر پیش
4 این همه تکیهها غم و هوسست تکیهگه رحمت خدای بسست
1 بود مردی مُعیل بس رنجور شده از عمر و عیش خویش نفور
2 مرد را ده عیال و کسب قلیل گشت بیچاره زار مرد معیل
3 از عیال و طفول رخ برتافت به دگر ناحیت سبک بشتافت
4 وآن عیالان به شهر دربگذاشت راحت خویشتن در آن پنداشت
1 بود عمّر نشسته روزی فرد گردش اصحاب صفّه با غم و درد
2 هریک از شادی ره اسلام یاد میکرد بر گشاده کلام
3 هم کهن پیر و هم جوان تازه برده آوازه تا به دروازه
4 منّتی جمله یاد میکردند فوت ایام کفر میخوردند
1 بود اندر سرخس یک روزی مجلسی بس به رونق و سوزی
2 مجلسی پر ز ناله و شیون گفت آن صدر دین و فخر زمن
3 آن چو موسی ز شوق بر سرِ طور بوالمفاخر محمّد منصور
4 من بدان مجلس اندرون بودم زان عبارت به دل برآسودم