مردم از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 25
1. مردم از زیرکان دژم نشود
مهر کز عقل بود کم نشود
1. مردم از زیرکان دژم نشود
مهر کز عقل بود کم نشود
1. دوستی دوست را مهمان شد
دوست حاضر نبُد پشیمان شد
1. آن شنیدی که عُمّر خطاب
دید قومی نشسته در محراب
1. دوستی با مُقامر و قلّاش
یا مکن یا چو کردی آن را باش
1. خلق جز مکر و بند و پیچ نیند
همه را آزمودم ایچ نیند
1. قصهای یاد دارم از پدران
زان جهاندیدگان پرهنران
1. صحبت ابلهان چو دیگ تهیست
از درون خالی از برون سیهیست
1. آن شنیدی که در عرب مجنون
بود بر حست لیلی او مفتون
1. آن نبینی که پادشهزاده
که ورا ملکتست آماده
1. آن شنیدی که رفت زی قاضی
تا کند خصم خویش را راضی
1. بود عمّر نشسته روزی فرد
گردش اصحاب صفّه با غم و درد