7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 آنچه ارکانی و آنچه گردونیست زان جهان پوستهای بیرونیست

2 هرکه اندر جهان دین باشد هر دمش آسمان زمین باشد

3 مرد تا در جهان دین نرسد از گمان در ره یقین نرسد

4 نردبان سوی گل گرانها راست نردبان سوی دل روانها راست

1 ای گرفته به دست حرص و امل پیر زالی سر تو زیر بغل

2 دو جهان آنکه علوی و سفلیست صورت هر دو باز گویم چیست

3 این یکی پیر تنگ میدانیست وآن دگر زال سبحه گردانیست

4 شکر تسبیح می‌کند جاوید به دو تا مهرهٔ سیاه و سپید

1 چکنی در کنار مادر خو آخر ای نازنین کم از دو دو

2 پای در نه به راه بی‌فریاد بر خرد خوان که هرچه باداباد

3 آنکه با میل مال و مُل باشد نقد در دل ز بیم ذُل باشد

4 به مُل و مال میل تا چه کنی الفی قد چو دال تا چه کنی

1 شوی خود را زنی بدید دژم تنگ دل شد به شوی گفت این غم

2 گر برای منست بادی شاد ور برای دل است پیشت باد

3 از پی نان مریز آب از روی بوحبیشی ز بوغیاث مجوی

4 آبروی از برای نان برود طمع نان بود که جان برود

1 مردم از زیرکان دژم نشود مهر کز عقل بود کم نشود

2 مهر جاهل چو مُهره گردانست مِهر کز عقل بود مهر آنست

3 با هوا مهر کین چه در خوردست که هوا گاه گرم و گه سردست

4 زانکه گردان و بی‌وفا باشد چون هوا مهر کز هوا باشد

1 دوستی دوست را مهمان شد دوست حاضر نبُد پشیمان شد

2 گفت زن را که کدخدایت کو زن ورا گفت گفتنی بر گو

3 گفت پیش آر کیسهٔ زر و سیم زن بیاورد و کرد زر تسلیم

4 مرد بگشاد کیسهٔ دینار برگرفت آنقدر که بود به کار

1 آن شنیدی که عُمّر خطاب دید قومی نشسته در محراب

2 کرد از آن قوم میر عدل سؤال که کدامید چیستتان احوال

3 جمله گفتند ما رفیقانیم همه یک راه و یک طریقانیم

4 یکدگر را برادران شده‌ایم یک دل و جان و یک زبان شده‌ایم

1 دوستی با مُقامر و قلّاش یا مکن یا چو کردی آن را باش

2 دوستی کز پی پیاله کنند ندهی پوست پوست کاله کنند

3 دوست خواهی که تا بماند دوست آن طلب زو که طبع و خاطر اوست

4 بد کسی دان که دوست کم دارد زو بتر چون گرفت بگذارد

1 خلق جز مکر و بند و پیچ نیند همه را آزمودم ایچ نیند

2 گر همه در برت فرو ریزد مرد عاقل درو نیاویزد

3 گر نه‌ای همچو مه به نور گرو همچو خورشید باش تنها رو

4 مهر پیوسته یکسواره بود ماه باشد که با ستاره بود

1 قصه‌ای یاد دارم از پدران زان جهان‌دیدگان پرهنران

2 داشت زالی به روستای تگاو مهستی نام دختری و سه گاو

3 نوعروسی چو سرو تر بالان گشت روزی ز چشم بد نالان

4 گشت پدرش چو ماه نو باریک شد جهان پیش پیر زن تاریک

آثار سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.