7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 چندگویی ز چرخ و مکر و فنش به خدای از کری کند سخنش

2 چیست چرخ و زمین فراز و مغاک جامهٔ سبز و دامنی پر خاک

3 شب صد چشم چیست محتالی روز یک چشم چیست دجّالی

4 زشت باشد به خاصه از ابدال جز به عبرت نظارهٔ دجّال

1 زان ملوک عجم که در تاریخ بخردان راست موعظت توبیخ

2 زان سخنهای ملک کیخسرو رستم زال و نیرم و جم و زو

3 آل گشتاسب و نامور لهراسب وان همه علم و حکمت جاماسب

4 حال جمشید و حال افریدون حال ضحاک کافر ملعون

1 دوستی با مُقامر و قلّاش یا مکن یا چو کردی آن را باش

2 دوستی کز پی پیاله کنند ندهی پوست پوست کاله کنند

3 دوست خواهی که تا بماند دوست آن طلب زو که طبع و خاطر اوست

4 بد کسی دان که دوست کم دارد زو بتر چون گرفت بگذارد

1 خلق جز مکر و بند و پیچ نیند همه را آزمودم ایچ نیند

2 گر همه در برت فرو ریزد مرد عاقل درو نیاویزد

3 گر نه‌ای همچو مه به نور گرو همچو خورشید باش تنها رو

4 مهر پیوسته یکسواره بود ماه باشد که با ستاره بود

1 آن شنیدی که رفت زی قاضی تا کند خصم خویش را راضی

2 بود مردی در آن میانه گواه که ز آبادی خود نبود آگاه

3 چون گواهی بداد قاضی گفت کای تو با مردمی و رادی جفت

4 نه فلان مرد راد جدّ تو بود که فرزدق ورا همی بستود

1 آن شنیدی که عُمّر خطاب دید قومی نشسته در محراب

2 کرد از آن قوم میر عدل سؤال که کدامید چیستتان احوال

3 جمله گفتند ما رفیقانیم همه یک راه و یک طریقانیم

4 یکدگر را برادران شده‌ایم یک دل و جان و یک زبان شده‌ایم

1 در جهانی چه بایدت بودن که به پنگان توانش پیمودن

2 چیست دنیا سرای آفت و شر چون کلیدان زاولی به دو در

3 هست چون مار گرزه دولت دهر نرم و رنگین و از درون پر زهر

4 طفل چون زهر مار کم داند نقش او را تتی تتی خواند

1 حرص بگذار و ز آز دست بدار حرص و آزست مایهٔ تیمار

2 حرص را ز آنکه قهر خواند اله عاقل از وی بدان نساخت پناه

3 هرکه او حرص را امام کند خواب و خور جملگی حرام کند

4 نقش رنگین و هیچ جان نه درو خوان زرین و هیچ نان نه برو

1 فرش عمرت نوشته در شومی این دو فرّاش زنگی و رومی

2 ای نیاموخته ادب ز ایوان ادب آموز زین پس از ملوان

3 ادب آموزدت زمان پس از این چون نیاموختی ز خلق زمین

4 کی کنف باشد از بلای تبت که کفن باف تست روز و شبت

1 شوی خود را زنی بدید دژم تنگ دل شد به شوی گفت این غم

2 گر برای منست بادی شاد ور برای دل است پیشت باد

3 از پی نان مریز آب از روی بوحبیشی ز بوغیاث مجوی

4 آبروی از برای نان برود طمع نان بود که جان برود

آثار سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.