دل از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 60
1. دل خود را ز تاب و تابش طمع
تافته و تفته دار چون دل شمع
1. دل خود را ز تاب و تابش طمع
تافته و تفته دار چون دل شمع
1. تازه اندر بهار حق صوفیست
سرو بر جویبار حق صوفیست
1. صوفیی از عراق با خبری
به خراسان رسید زی دگری
1. پسری داشت شیخ ناهموار
گنج پرداز و رنج نابردار
1. دست دین کن به علم و عدل قوی
چون سگ پای سوخته چه دوی
1. یک جهانند زیر این افلاک
کام پر زهر و خانه پر تریاک
1. تو به گوهر ورای دو جهانی
چکنم قدرِ خود نمیدانی