1 تنگی راه را صفت بشنو در رهی نازموده خیره مرو
2 ره چو سوفار و خار چون پیکان مار رنگین درو چو توز کمان
3 تیز و گریان کنندت از گرما امّغیلان او چو ابنذکا
4 خاره در تفّ او چو خاره سبک شوره بر سنگ او چو شاره تُنُک
1 آن شنیدی که گفت دمسازی با قرینی از آنِ خود رازی
2 گفت کین راز تا نگویی باز گفت خود کی شنیدهام ز تو راز
3 شرری بود کز هوا پژمرد از تو زاد آن زمان و در من مرد
4 سر ز نامحرمان نهان باید ورنه محرم چو بشنود شاید
1 صوفیی از عراق با خبری به خراسان رسید زی دگری
2 گفت شیخا طیقتان بر چیست پیرتان این زمان نگویی کیست
3 راه و آیینتان مرا بنمای دُرج دُرّت به پیش من بگشای
4 چیست آیین و رسم و راه شما به که باشد همه پناه شما
1 بشنو از بارگاه مصطفوی تا چه دانی ز نکتهٔ نبوی
2 صفت کاهلان دین در راه هست لفظ من استوی یوماه
3 اسب کودن به غز و نیست دوان ورنه چون خر نداردی پالان
4 بر تن خود نهای مغفّل بار زانکه باشد سیاه بدکردار
1 دل خود را ز تاب و تابش طمع تافته و تفته دار چون دل شمع
2 کان فتیله که بر فروزندش تا نشد تافته نسوزندش
3 آن نباشد ولی که چون سرخاب رود از بهر آبروی بر آب
4 ولی آنست کو ز خود بجهد پای بر آب روی خویش نهد
1 کودکی با حریف بیانصاف گفت کای سر به سر دغا و خلاف
2 تو درازی و نیز در یازی پس همان به که گَوز کم بازی
3 اندرین شاهراه بیم و امید دایهٔ جسم تست دیو سپید
4 شب و روز از پی غذای تنت مانده پستان دیو در دهنت
1 پسری داشت شیخ ناهموار گنج پرداز و رنج نابردار
2 پیر روزی ز بهر نصح و نیاز گشت راضی به صلح نان و پیاز
3 بر سر مجمع از سرِ آزار گفت پورا سر از کبود برآر
4 رو چو زر بایدت سفیهی کن ور سریت آرزو فقیهی کن
1 دست دین کن به علم و عدل قوی چون سگ پای سوخته چه دوی
2 این ترا گویم ای لهاوری کز جمال حریم حق دوری
3 لیکن آن کس که سینه صاف کند کعبه بر درگهش طواف کند
4 تو نهای همچو سیر در یک پوست برگ تو چون پیاز تو بر توست
1 هرکه شاگرد روز شب نبود جز تهی دست و بیادب نبود
2 کاندرین راه پر شتاب و قرار صبر بیدست و پای دارد کار
3 اندرین ره چو کند کردی خشم دست گیرد عطا و بیند چشم
4 اندرین عالم و در آن عالم هرکرا پای پیشرفتن کم
1 آن شنیدی که پیر با همراه گفت چون شد ز همرهیش آگاه
2 از سر و سینه بهر صحبت یار پای سازم به ره چو مور و چو مار
3 گر تو کار سفر همی سازی تو ز من خواه و گیر جان بازی
4 همرهت باشم و ز دزد و هراس کم ز سگ مر ترا ندارم پاس