1 گفت مردی ز ابلهی رازی با یکی بدفعال غمّازی
2 مرد غمّاز پیش هر اوباش راز آن مرد کرد یکسر فاش
3 طیره گشت ابله از چنان غمّاز گفت با مرد کای بدِ بدساز
4 رازِ من فاش کردی ای نادان همچو پرخاش پتک بر سندان
1 گفت روزی به جعفرِ صادق حیله جویی ربادهی فاسق
2 کز حرامی ربا چه مقصودست گفت زیرا که مانع جودست
3 زان رباده بتر ز میخوارست کین مروت بر آن سخا آرست
4 وقت را آخُرش اگر چربست با خدای و رسول در حربست
1 به گدایی بگفتم ای نادان دین به دو نان مده ز بهر دو نان
2 ابلهانه جواب داد از صف کز پی خرقه و جماع و علف
3 راست خواهی بدین تلنگ خوشم این کنم به که بار خلق کشم
4 زان سوی کدیه برد آز مرا تا نباشد به کس نیاز مرا
1 دنیی ارچه ز حرص دلبر تست دست زی او مبر که مادرِِ تست
2 گر نهای گبر پس به خوش سخنیش مادرِ تست چون کنی به زنیش
3 همچو قرعه برای فالش دار گه بیندازش و گهی بردار
4 گرچه گزدم ز نیش بگزاید دارویی را همت به کار آید
1 ای بلندان به عقل و جان شریف مکنید آن بلندی را تصحیف
2 در کفایت بلند رای شدید آن بلندی چرا پلید کنید
3 خویشتن را ندیدهاید همه آدم نورسیدهاید همه
4 همه را در ولایت یزدان راستی قالبست و معنی جان
1 تو به قوت خلیفهای به گهر قوّت خویش را به فعل آور
2 آدمی را میان عقل و هوا اختیارست شرح کرّمنا
3 آدمی را مدار خوار که غیب جوهری شد میان رشتهٔ عیب
4 از عبیدان ورای پرده چرا اختیار اختیار کرده ترا
1 بر سه نوع از ستور و دیو و ددست سر و گردن یکی دو پا و دو دست
2 سگ و اسبست با تو در مسکن آن گزندهست و این دگر توسن
3 آن مروّض کن این مُعلّم کن پس درآی و حدیث آدم کن
4 عمر دادی به مکر و شهوت و زور چه تو مردم چه دیو و دد چه ستور
1 معرفت را شرفت پناهِ شماست مغفرت را علف گناه شماست
2 آدمی بهر بیغمی را نیست پای در گِل جز آدمی را نیست
3 همه مقصود آفرینش اوست اهل تکلیف و عقل و بینش اوست
4 عرش و فرش و زمان برای ویست وین تبه خاکدان نه جای ویست
1 ای همه ساله هم به مایهٔ دیو بوده از بهر طبع دایهٔ دیو
2 ایزدت خواجهٔ خرد کرده پس تو خود را غلام دد کرده
3 آنکه زو عقل کل بود کالیو چه کند نقش نفس و مایهٔ دیو
4 با دد و دیو عقل نامیزد کز دد و دیو عقل بگریزد
1 فاقه منمای بیش از این جان را خوب دار این دو روزه مهمان را
2 عیسی جانت گرسنهست چو زاغ خر او میکند ز کنجد کاغ
3 جانت لاغر ز گفت بیمعنی تنت فربه ز کرد با دعوی
4 چون جرس پر خروش و معنی نه چون دهل بانگ سخت و دعوی نه