سنایی غزنوی

صفحه 3 از 7
7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 گفت مردی ز ابلهی رازی با یکی بدفعال غمّازی

2 مرد غمّاز پیش هر اوباش راز آن مرد کرد یکسر فاش

3 طیره گشت ابله از چنان غمّاز گفت با مرد کای بدِ بدساز

4 رازِ من فاش کردی ای نادان همچو پرخاش پتک بر سندان

1 گفت روزی به جعفرِ صادق حیله جویی ربادهی فاسق

2 کز حرامی ربا چه مقصودست گفت زیرا که مانع جودست

3 زان رباده بتر ز می‌خوارست کین مروت بر آن سخا آرست

4 وقت را آخُرش اگر چربست با خدای و رسول در حربست

1 به گدایی بگفتم ای نادان دین به دو نان مده ز بهر دو نان

2 ابلهانه جواب داد از صف کز پی خرقه و جماع و علف

3 راست خواهی بدین تلنگ خوشم این کنم به که بار خلق کشم

4 زان سوی کدیه برد آز مرا تا نباشد به کس نیاز مرا

1 دنیی ارچه ز حرص دلبر تست دست زی او مبر که مادرِِ تست

2 گر نه‌ای گبر پس به خوش سخنیش مادرِ تست چون کنی به زنیش

3 همچو قرعه برای فالش دار گه بیندازش و گهی بردار

4 گرچه گزدم ز نیش بگزاید دارویی را همت به کار آید

1 ای بلندان به عقل و جان شریف مکنید آن بلندی را تصحیف

2 در کفایت بلند رای شدید آن بلندی چرا پلید کنید

3 خویشتن را ندیده‌اید همه آدم نورسیده‌اید همه

4 همه را در ولایت یزدان راستی قالبست و معنی جان

1 تو به قوت خلیفه‌ای به گهر قوّت خویش را به فعل آور

2 آدمی را میان عقل و هوا اختیارست شرح کرّمنا

3 آدمی را مدار خوار که غیب جوهری شد میان رشتهٔ عیب

4 از عبیدان ورای پرده چرا اختیار اختیار کرده ترا

1 بر سه نوع از ستور و دیو و ددست سر و گردن یکی دو پا و دو دست

2 سگ و اسبست با تو در مسکن آن گزنده‌ست و این دگر توسن

3 آن مروّض کن این مُعلّم کن پس درآی و حدیث آدم کن

4 عمر دادی به مکر و شهوت و زور چه تو مردم چه دیو و دد چه ستور

1 معرفت را شرفت پناهِ شماست مغفرت را علف گناه شماست

2 آدمی بهر بی‌غمی را نیست پای در گِل جز آدمی را نیست

3 همه مقصود آفرینش اوست اهل تکلیف و عقل و بینش اوست

4 عرش و فرش و زمان برای ویست وین تبه خاکدان نه جای ویست

1 ای همه ساله هم به مایهٔ دیو بوده از بهر طبع دایهٔ دیو

2 ایزدت خواجهٔ خرد کرده پس تو خود را غلام دد کرده

3 آنکه زو عقل کل بود کالیو چه کند نقش نفس و مایهٔ دیو

4 با دد و دیو عقل نامیزد کز دد و دیو عقل بگریزد

1 فاقه منمای بیش از این جان را خوب دار این دو روزه مهمان را

2 عیسی جانت گرسنه‌ست چو زاغ خر او می‌کند ز کنجد کاغ

3 جانت لاغر ز گفت بی‌معنی تنت فربه ز کرد با دعوی

4 چون جرس پر خروش و معنی نه چون دهل بانگ سخت و دعوی نه

سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.