دید از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 13
1. دید وقتی یکی پراگنده
زندهای زیر جامهای ژنده
1. دید وقتی یکی پراگنده
زندهای زیر جامهای ژنده
1. کی بود جز به چشم ابلهوش
آنکه او جان و دین ستاند خوش
1. هرکه جست از خدای خود دنیی
مرحبا لیک نبودش عقبی
1. جامه از بهر عورت عامه است
خاصگان را برهنگی جامه است
1. زینة اللّٰه نه اسب و زین باشد
زینةاللّٰه جمالِ دین باشد
1. سفله چون خواند رو به مهمانش
پس چه نانش شکن چه دندانش
1. مرد دینی شراب تا چکند
بط چینی سراب تا چکند
1. گفت بهلول را یکی داهی
جبهای بُرد بخشمت خواهی
1. گفت مردی ز ابلهی رازی
با یکی بدفعال غمّازی
1. گفت روزی به جعفرِ صادق
حیله جویی ربادهی فاسق
1. به گدایی بگفتم ای نادان
دین به دو نان مده ز بهر دو نان
1. دنیی ارچه ز حرص دلبر تست
دست زی او مبر که مادرِِ تست