سنایی غزنوی

صفحه 6 از 7
7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 مبر این زندگی به صدرِ سعیر هم بدینجاش واگذار و بمیر

2 زنده آنجایگه مبر تن خویش آب حیوان مده به دشمن خویش

3 حرب قائم شده میان دو تن چه دهی تیغ خویش زی دشمن

4 که چو چشم اجل فراز کند پس از آن عقل چشم باز کند

1 آن شنیدی که در طواف زنی گفت با آن جوان نکو سخنی

2 چون ورا در طواف دید آن مرد گشت لختی ز صبر و دانش فرد

3 گشت عاشق به یک نظر در حال گفت با زن ز حال خویش احوال

4 گفت با آن جوان زن از دانش آن چنان زن ز مرد به دانش

1 شُکر انصاف بر زبان بهار گفت بلبل چو مردم هوشیار

2 شُکر عدل بهار پیش اِله دل گُل گوید از زبان گیاه

3 دشتها پر لحاف بی‌بالین باغها پر عروس بی‌کابین

4 گفت قرآن به لفظ همچون دُر مرد دامن کشیده را فانظر

1 فضل دین در رهِ مسلمانیست هنر ملک ره فرادانیست

2 هست محتاج کارسازی ملک چه کند پارسی و تازی ملک

3 از پی دین و شغل پردازی هیچ در بسته نیست در تازی

4 تا عمر شمع تازیان بفروخت کسری اندر عجم چو هیمه بسوخت

1 علم خوان تات جان قبول کند که ترا فضل بوالفضول کند

2 بولهب از زمین یثرب بود لیک قد قامت الصلا نشنود

3 بود سلمان خود از دیار عجم بر درِ دین همی فشرد قدم

4 علم کز بهر خود کنی بر دست آب خواهد چو تشنگی پیوست

1 مر سران را چو طامع و می خوار بهر چه دردسر دهم چو خمار

2 می چو با رسم در نهاد شود آتش و خاک و آب باد شود

3 زان برو چار طبع دست نیافت که سوی هیچکس به پا نشتافت

4 هست می در نهاد خود پیوست در کف پای عقل و بر سر دست

1 مال بر کف چو پیل بر کشتیست مال در دل چو آب در کشتیست

2 مال مصلح چو آب زیر سفن کاید از رفتنش کرامت تن

3 وانِ ممسک چو آب در فُلکست که وجودش مقدم هُلکست

4 مرد را چون دم و درم باشد آن نکوتر که جود هم باشد

1 آن شنیدی که بود مردی کور آدمی صورت و به فعل ستور

2 رفت روزی به سون گرمابه ماند تنها درون گرمابه

3 بود تنها به گوشه‌ای بنشست خرزه آن غرزن آوریده به دست

4 دل و گل کاه و کوره از تف و تب آذر از خایه و ز پشت احدب

1 آن شنیدی که در ولایت شام رفته بودند اشتران به چرام

2 شتر مست در بیابانی کرد قصد هلاک نادانی

3 مرد نادان ز پیش اشتر جَست از پیَش می‌دوید اشتر مست

4 مرد در راه خویش چاهی دید خویشتن را در آن پناهی دید

1 خواست وقتی ز عجز دینداری از یکی مالدار دیناری

2 آنگهی مالدار بی‌هنجار مُهر بر لب نهاده دل مردار

3 یک دو بارش چو گفت سایل راد مالدار این چنین جوابش داد

4 گفت اگر حق‌پرستی ای تن زن دین و دنیی ز حق طلب نه ز من

سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.