7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 در اثر خوانده‌ام که روح‌اللّٰه شد به صحرا برون شبی ناگاه

2 ساعتی چون برفت خواب گرفت به سوی خوابگه شتاب گرفت

3 سنگی افگنده دید بالش سوخت خواب را جفت گشت و بیش نتاخت

4 ساعتی خفت و زود شد بیدار دید ابلیس را در آن هنجار

1 از هوا و ز طبع در انسان دعوت عقل پستر از همه دان

2 گر پس از جسم و جان درآید دین در مراتب عجب چه داری این

3 دختر طفل را پی پیوند اولش لعبتست و پس فرزند

4 نه درآید به وقت جنبش گُل گربه در بانگ وانگهی بلبل

1 خوب را از برای دستِ فراخ جاودان شاخ شاخ ریزد شاخ

2 زشت را از برای حسرت چیز دست و دل تنگ چون گذرگه تیز

3 گلخنی را کشیده اندر پوست تو گهش جان لقب کنی گه دوست

4 آن چنان کرد شهوتت محجوب که ندانی تو خوک را از خوب

1 آن شنیدی که بود مردی کور آدمی صورت و به فعل ستور

2 رفت روزی به سون گرمابه ماند تنها درون گرمابه

3 بود تنها به گوشه‌ای بنشست خرزه آن غرزن آوریده به دست

4 دل و گل کاه و کوره از تف و تب آذر از خایه و ز پشت احدب

1 فضل دین در رهِ مسلمانیست هنر ملک ره فرادانیست

2 هست محتاج کارسازی ملک چه کند پارسی و تازی ملک

3 از پی دین و شغل پردازی هیچ در بسته نیست در تازی

4 تا عمر شمع تازیان بفروخت کسری اندر عجم چو هیمه بسوخت

1 آن شنیدی که در ولایت شام رفته بودند اشتران به چرام

2 شتر مست در بیابانی کرد قصد هلاک نادانی

3 مرد نادان ز پیش اشتر جَست از پیَش می‌دوید اشتر مست

4 مرد در راه خویش چاهی دید خویشتن را در آن پناهی دید

1 مال بر کف چو پیل بر کشتیست مال در دل چو آب در کشتیست

2 مال مصلح چو آب زیر سفن کاید از رفتنش کرامت تن

3 وانِ ممسک چو آب در فُلکست که وجودش مقدم هُلکست

4 مرد را چون دم و درم باشد آن نکوتر که جود هم باشد

1 علم خوان تات جان قبول کند که ترا فضل بوالفضول کند

2 بولهب از زمین یثرب بود لیک قد قامت الصلا نشنود

3 بود سلمان خود از دیار عجم بر درِ دین همی فشرد قدم

4 علم کز بهر خود کنی بر دست آب خواهد چو تشنگی پیوست

1 خواست وقتی ز عجز دینداری از یکی مالدار دیناری

2 آنگهی مالدار بی‌هنجار مُهر بر لب نهاده دل مردار

3 یک دو بارش چو گفت سایل راد مالدار این چنین جوابش داد

4 گفت اگر حق‌پرستی ای تن زن دین و دنیی ز حق طلب نه ز من

1 شُکر انصاف بر زبان بهار گفت بلبل چو مردم هوشیار

2 شُکر عدل بهار پیش اِله دل گُل گوید از زبان گیاه

3 دشتها پر لحاف بی‌بالین باغها پر عروس بی‌کابین

4 گفت قرآن به لفظ همچون دُر مرد دامن کشیده را فانظر

آثار سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.