سنایی غزنوی

صفحه 5 از 7
7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 مرد کو عاشق دوگانه بُوَد مرگ با وی درون خانه بُوَد

2 پشه باشد به وقت جنگ ذلیل باشه باشد به وقت خوردن پیل

3 چون شترمرغ نه چو مردم حُر بار را مرغ و خایه را اشتر

4 مرد پر دل ز حیز نهراسد سست را اسب نیک بشناسد

1 آن بنشنیده‌ای که در راهی آن مخنّث چه گفت با داهی

2 که همی شد پی گشادِ گره بهر بی‌بی به سوی زاهد ده

3 تا برو میوه سست شاخ شود راه زادن برو فراخ شود

4 چون مخنّث بدید هندو را زور بپرسید و او بگفت او را

1 مثلست این که در عذابکده حد زده به بُوَد که بیم زده

2 مرد را بیمِ جان ز زخم بتر وز دگر زخم تیر و تیغ و تبر

3 مرد را ار اجل کند تاسه مرگ با بددلست هم کاسه

4 چون به حکم اجل نگرویدند درزخِ نقد بددلان دیدند

1 از زره بود پشتِ حیدر فرد کرد خصمش سؤال گفتا مرد

2 تا بُوَد روی به زره باشد چون دهد پشت کشته به باشد

3 آب باشد نه مرد چون پولاد کوه زره‌پوش گردد از هر باد

4 مرد مردانه همچو کُه باشد که ازو بادها ستُه باشد

1 نه بپرسید از جحی حیزی کز علیّ و عُمر بگو چیزی

2 گفت با وی جحی که اندُه چاشت در دلم مهر و بغض کس نگذاشت

3 شره لقمه آن چنانم کرد کز تعصّب شدم به یک ره فرد

4 مر مرا کار خورد و خفت آمد با دلم اکل و شرب جفت آمد

1 اوّلین بند در رهِ آدم بود نای گلو و طبل شکم

2 مهترین بند هست نای گلو کُندت طبلِ بطن شش پهلو

3 طبل و نایست اصل فتنه و شر هردو بگذار خور و خود بگذر

4 هرکش امروز قبله مطبخ شد دانکه فرداش جای دوزخ شد

1 روح را چون ببرد روح امین چرخِ چارم فزود ازو تزیین

2 داد مر جبرئیل را فرمان خالق و کردگار هر دو جهان

3 که بجویید مر ورا همه جای تا چه دارد ز نعمت دنیای

4 چون بجُستند سوزنی دیدند بر زِه دلق او بپرسیدند

1 در اثر خوانده‌ام که روح‌اللّٰه شد به صحرا برون شبی ناگاه

2 ساعتی چون برفت خواب گرفت به سوی خوابگه شتاب گرفت

3 سنگی افگنده دید بالش سوخت خواب را جفت گشت و بیش نتاخت

4 ساعتی خفت و زود شد بیدار دید ابلیس را در آن هنجار

1 می همی خور کنون به بوی بهار باش تا بردمد ز گور تو خار

2 ای چو فرعون شوم گردنکش از ره آب رفته در آتش

3 چکنی در میان رنج خمار کار آبی که آتش آرد بار

4 زان چنان خون که از لگد ریزند پس ز تابوت خم برانگیزند

1 آز را از درون خود پیوست خاک بر سر بمان و باد به دست

2 آز را مار دان که در عالم نشود جز به خاک سیر شکم

3 صورت طمع کآفت بشرست کپی سگ دمست و گربه سرست

4 صورت بخل آنکه زر دارست کون پر هار و تیز ناهارست

سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.