1 لبهات می ست و می بود اصل طرب چندان ترشی درو نگویی چه سبب
2 تو از نمک آنچنان ترش داری لب گر می ز نمک ترش شود نیست عجب
1 نیلوفر و لاله هر دو بیهیچ سبب این پوشد نیل و آن به خون شوید لب
2 میشویم و میپوشم ای نوشین لب در هجر تو رخ به خوان و از نیل سلب
1 تا بشنیدم که گرمی از آتش تب گرمی سوی دل بردم و سردی سوی لب
2 مرگست ندیمم از فراقت همه شب تب با تو و مرگ با من این هست عجب
1 از روی تو و زلف تو روز آمد و شب ای روز و شب تو روز و شب کرده عجب
2 تا عشق مرا روز و شبت هست سبب چون روز و شبت کنم شب و روز طلب
1 تا دیدهام آن سیب خوش دوست فریب کو بر لب نوشین تو میزد آسیب
2 اندیشهٔ آن خود از دلم برد شکیب تا از چه گرفت جای شفتالو سیب
1 بیخوابی شب جان مرا گر چه بکاست جر بیداری ز روی انصاف خطاست
2 باشد که خیال او شبی رنجه شود عذر قدمش به سالها نتوان خواست
1 ای جان عزیز تن بباید پرداخت گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت
2 اندر دل کن ز عشق خواری و نواخت با روی نکو چو عاشقی خواهی باخت
1 آن موی که سوز عاشقان میانگیخت کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
2 آخر اثر زمانه رنگی آمیخت تا در کفش از موی سیه پاک بریخت
1 در دوستی ای صنم چو دادم دادت بر من ز چه روی دشمنی افتادت
2 دشمن خوانی مرا و خوانم بادت ای دوست چو من هزار دشمن بادت
1 ای مانده زمان بنده اندر یادت دادست ملک ز آفرینش دادت
2 تو عید منی به عید بینم شادت ای عید رهی عید مبارک بادت