سنایی غزنوی

صفحه 3 از 21
21 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 مرد هشیار در این عهد کمست ور کسی هست بدین متهمست

2 زیرکان را ز در عالم و شاه وقت گرمست نه وقت کرمست

3 هست پنهان ز سفیهان چو قدم هر کرفا در ره حکمت قدمست

4 و آن که راهست ز حکمت رمقی خونش از بیم چو شاخ به قمست

1 سنایی سنای خرد را سزاست جمالش جهان را جمال و بهاست

2 اگر شخصش از خاک دارد مزاج پس اخلاق او نور کلی چراست

3 چنو در بزرگان بزرگی که دید چنو از عزیزان عزیزی کجاست

4 اگر خاطرش را به وقت سخن کسی عالم عقل خواند سزاست

1 سنایی کنون با ضیا و سناست که بر وی ز سلطان سنت ثناست

2 بدین مدح بر وی ز روح‌القدس همه تهنیت مرحبا مرحباست

3 اگر خاطرش را به خط خطیر همی عالم عقل خواند سزاست

4 که جز عالم عقل نبود بلی که بر وی چنو خواجه‌ای پادشاست

1 مردی و جوانمردی آئین و ره ماست جان ملکان زنده به دولت‌کدهٔ ماست

2 روزی ده سیاره بر کسب ضیارا در یوزه‌گر سایهٔ پر کله ماست

3 گر چه شره هر چه شه آمد سوی شرست از دهر برافکندن شرها شره ماست

4 برگ که ما از که بیجاده نترسد که تابرهٔ کاهکشان برگ که ماست

1 خاک را از باد بوی مهربانی آمدست در ده آن آتش که آب زندگانی آمدست

2 نرگس مخمور بوی خوش ز طبعی خواستست بنده و آزاد سرمست جوانی آمدست

3 باغ مهمان دوست برگ میزبانی ساختست مرغ اندک زاد در بسیار دانی آمدست

4 باد غمازست و عطاری کند هر صبحدم آن تواناییش بین کز ناتوانی آمدست

1 آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست

2 جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست جز رد چرخ و آب کش روزگار نیست

3 آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست

4 باشد چو ابر بی‌مطر و بحر بی‌گهر آن را که با جمال نکو خوی یار نیست

1 عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست عاشقان را عقل تر دامن گریبان‌گیر نیست

2 عشق بر تدبیر خندد زان که در صحرای عقل هر چه تدبیرست جز بازیچهٔ تقدیر نیست

3 عشق عیارست و بر تزویر تقدیرش چکار عقل با حفظ‌ست کو را کار جز تدبیر نیست

4 علم خورد و خواب در بازار عقلست و حواس در جهان عاشقی هم خواب و هم تعبیر نیست

1 کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست فرق این هر دو بنزدیک خرد آسان نیست

2 کفر نزدیک خرد نیست چو ایمان که بوصف اهرمن را صفت برتری یزدان نیست

3 گهر ایمان جسته‌ست ز ارکان سپهر در دوکونش به مثل جز دل پاکان کان نیست

4 که صفت کردن ایمان به گهر سخت خطاست زان که ز ارکان صفا قوت او یکسان نیست

1 ای بنده ره شوق ملک بی خطری نیست از جان قدمی ساز که به زین سفری نیست

2 تیریست بلا در روش عشق که هرگز جز دیدهٔ درویش مر او را سپری نیست

3 از خود غذایی ساز پس آنگاه بره پوی زیرا که ترا به ز تویی عشوه خری نیست

4 خود را ز میان خود بردار ازیراک کس بر تو درین ره ز تویی تو بتری نیست

1 مهر بندهٔ آن رخ چون ماه باد جان فدای آن لب دلخواه باد

2 فرق او همچون خط او سبز باد بخت او چون عمر او برناه باد

3 روی آن کز خاصیت دارد خبر چون دو بیجادش ببند کاه باد

4 مدت حسن و بقای ماه من با مدد چون عمر سال و ماه باد

سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی