1 ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را کو هیچ به از خود نشناسد دگری را
2 گر به ز خودت هیچ بهی را تو نبینی پس چون که ندانی بتر از خود بتری را
3 پس غافلی از مذهب رندان خرابات این عیب تمامست چو تو خیره سری را
4 هر گه که مرا گویی کندر همه آفاق محرومتر از تو نشناسم بشری را
1 دیده نبیند همی، نقش نهان ترا بوسه نیابد همی، شکل دهان ترا
2 حسن بدان تا کند جلوه گهت بر همه پیرهن هست و نیست، ساخت نهان ترا
3 در همهٔ هست و نیست، از تری و تازگی نیست نهانخانهای ثروت جان ترا
4 زان لب تو هر دمی گردد باریکتر کز شکر و آب کرد روح لبان ترا
1 ای ازل دایه بوده جان ترا وی خرد مایه داده کان ترا
2 ای جهان کرده آستین پر جان از پی نثر آستان ترا
3 سالها بهر انس روحالقدس بلبلی کرده بوستان ترا
4 شسته از آب زندگانی روح از پی فتنه ارغوان ترا
1 تا کی ز هر کسی ز پی سیم بیم ما وز بیم سیم گشته ندامت ندیم ما
2 تا هست سیم با ما بیمست یار او چون سیم رفت از پی او رفت بیم ما
3 آیند هر دو باهم و هر دو بهم روند گویی برادرند بهم سیم و بیم ما
4 ای آنکه مفلسیست بلای عظیم تو سیمست ویحک اصل بلای عظیم ما
1 ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
2 در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
3 در بحر کمال تو ناقص شده کاملها در عین قبول تو، کامل شده نقصانها
4 در سینهٔ هر معنی بفروخته آتشها بر دیدهٔ هر دعوی بر دوخته پیکانها
1 او کیست مرا یارب او کیست مرا یارب رویش خوش و مویش خوش باز از همه خوشتر لب
2 داده لب و خال او را بیخدمت کفر و دین کرده رخ و زلف او را بیمنت روز و شب
3 منزلگه خورشیدست بینور رخش تیره دولتکدهٔ چرخ است از قدر و قدش مرکب
4 از بهر دلفروزی جان گهر و ارکان وز بهر جانسوزی دست فلک و کوکب
1 عربیوار دلم برد یکی ماه عرب آب صفوت پسری چه زنخی شکر لب
2 کله بر گلبن او راست چو بر لاله سواد مژه بر نرگس او راست چو بر خار رطب
3 ناصیت راست چو بر تختهٔ کافورین مشک یا فراز طبق سیم یکی خوشه عنب
4 یا بود منکسف از عقده یکی پاره ز شمس یا شود متصل روز یکی گوشه ز شب
1 احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجهالعرب ای روی تو خاقان روز وی موی تو سلطان شب
2 شمسالضحی ایوان تو بدر الظم دیوان تو فرمان همه فرمان تو ای مهتر عالی نسب
3 خه خه بنامیزد مهی هم صدر و بدر درگهی از درد دلها آگهی ای عنصر جود و ادب
4 فردوس اعلا روی تو حکم تجلی کوی تو ای در خم گیسوی تو جانها همه جانان طلب
1 یارب چه بود آن تیرگی و آن راه دور و نیمشب وز جان من یکبارگی برده غم جانان طرب
2 گردون چو روی عاشقان در لولو مکنون نهان گیتی چو روی دلبران پوشیده از عنبر سلب
3 روی سما گوهر نگار آفاق را چهره چو قار آسوده طبع روزگار از شورش و جنگ حلب
4 اجرام چرخ چنبری چون لعبتان بربری پیدا سهیل و مشتری خورشید روشن محتجب