آثار سنایی غزنوی

صفحه 35 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای کعبهٔ من در سرای تو جان و تن و دل مرا برای تو

2 بوسم همه روز خاکپایت را محراب منست خاکپای تو

3 چشم من و روی دلفریب تو دست من و زلف دلربای تو

4 مشک‌ست هزار نافه بت‌رویا در حلقهٔ زلف مشکسای تو

1 ای جهانی پر از حکایت تو گه ز شکر و گه از شکایت تو

2 برگشاده به عشق و لاف زبان خویشتن بسته در حمایت تو

3 ای امیری که بر سپهر جمال آفتابست و ماه رایت تو

4 هست بی تحفهٔ نشاط و طرب آنکه او نیست در حمایت تو

1 ای ببرده آب آتش روی تو عالمی در آتشند از خوی تو

2 مشک و می را رنگ و مقداری نماند ای نه مشک و می چو روی و موی تو

3 چشمکانت جاودانند ای صنم نرگس آمد ای عجب جادوی تو

4 تیر عشقت در جهان بر من رسید غازیانه زان کمان ابروی تو

1 دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه قالت: رای فوادی من هجرک القیامه

2 گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه

3 گفتا که: می چه سازی گفتم که مر سفر را قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه

4 گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی من جرب المجرب حلت به الندامه

1 خنده گریند همی لاف زنان بر در تو گریه خندند همی سوختگان در بر تو

2 دل آن روح گسسته که ندارد دل تو سر آن حور بریده که ندارد سر تو

3 گاه دشنام زدن طاقچهٔ گوش مرا حقه‌های شکرین گرد دو تا شکر تو

4 تا خط تو بدمیدست ز بهر خط تو حرف بوسست چو لبهای قلم چاکر تو

1 ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این وی سرو سمن سیما آخر چه کمالست این

2 کوشم به وفای تو کوشی به جفای من کس نی که ترا گوید آخر چه خیالست این

3 نابوده شبی شادان از وصل تو ای جانان در هجر مرا کشتی آخر چه وبالست این

4 شد اصل همه شادی ای دوست وصال تو ای اصل همه شادی آخر چه وصالست این

1 از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله بی خواب و بی‌قرارم چون بر گلت کلاله

2 خدمت کنم به پیشت همچون صراحی از جان تا برنهی لبم را بر لبت چون پیاله

3 تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم آری نکو نماید بر روی لاله ژاله

4 دارم هزار بوسه بر روی و چشم تو من گر میدهی وگرنه بیرون کنم قباله

1 خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین توشهٔ جانها در آن گوشهٔ شبپوش بین

2 پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

3 گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساختست سوختهٔ عشق باش ساختهٔ دوش بین

4 برگذر و کوی او غرقه چو من صد هزار عاشق جانباز بین مرد کفن‌پوش بین

1 نی‌نی به ازین باید با دوست وفا کردن یا نی کم ازین باید آهنگ جفا کردن

2 یا زشت بود گویی در کیش نکورویان یک عهد به سر بردن یک قول وفا کردن

3 هم گفتن و هم کردن از سوختگان آید باز از چه شما خامان ناگفتن و ناکردن

4 باور نکنم قولت زیرا که ترا در دل یک بادیه ره فرقست از گفتن تاکردن

1 ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم شکر او را به بوسه هر شبی یغما زنیم

2 هم توان از دو لبش شکر زدن یغما ولیک هر شبی راه لب آن دلبر یغما زنیم

3 ما چو وامق او چو عذرا ما چو رامین او چو ویس رطل زیبد در چنین حالی اگر صهبا زنیم

4 شخص را می وار هر شب در بر ویس افگنیم بوسه وامق‌وار هر دم بر لب عذرا زنیم

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی