آثار سنایی غزنوی

صفحه 36 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 تا بدیدم زلف عنبرسای تو وان خجسته طلعت زیبای تو

2 جان‌و دل نزدت فرستادم نخست آمدم بی‌جان و دل در وای تو

3 بی دل و بی‌جان ندارد قیمتی بنگر این بی‌قیمت اندر جای تو

4 آستین پر خون و دیده پر سرشگ چشم خیره در رخ زیبای تو

1 ما فوطه و فوطه پوش دیدیم تسبیح مراییان شنیدیم

2 بر مسند زاهدان گذشتیم در عالم عالمان دویدیم

3 هم ساکن خانقاه بودیم هم خرقهٔ صوفیان دریدیم

4 هم محنت قال و قیل بردیم هم شربت طیلسان چشیدیم

1 ای نقاب از روی ماه آویخته صبح را با ماهتاب آمیخته

2 در خیال عاشقان از زلف و رخ صورت حال و محال انگیخته

3 آسمان خاک بیز از کوی تو سالها غربال دولت بیخته

4 عقل ترسا روح عیسی روی را در چلیپاهای زلف آویخته

1 گرچه از جمع بی نیازانیم عاشق عشق و عشقبازانیم

2 منصف منصف خراباتیم کعبهٔ کعبتین بازانیم

3 گاه سوزان در آتش عشقیم گاه از سوز رود سازانیم

4 همچو مرغ از قفس شکسته شدیم همچو شمع از هوس گدازانیم

1 آن جام لبالب کن و بردار مرا ده اندک تو خور ای ساقی و بسیار مرا ده

2 هرکس که نیاید به خرابات و کند کبر او را بر خود بار مده بار مرا ده

3 مسجد به تو بخشیدم میخانه مرا بخش تسبیح ترا دادم و زنار مرا ده

4 ای آنکه سر رندی و قلاشی داری پس مرد منی دست دگر بار مرا ده

1 زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده

2 عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده مرا هر روز بی‌جرمی به گور اندر کنی زنده

3 تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده کنار من چون جیحون شد دو چشمم ابر بارنده

4 یکی حاجت به تو دارم ایا حاجت پذیرنده نتابی تو سر زلفین نسوزانی دل بنده

1 سر بر خط عاشقی نهادیم در محنت و رنج اوفتادیم

2 تن را به بلا و غم سپردیم دل را به امید عشق دادیم

3 غمخواره شدیم در ره عشق وز خوردن غم همیشه شادیم

4 قصه چکنم که در ره عشق با محنت و غم جنابه زادیم

1 ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این

2 تو با من و من پویان هر جای ترا جویان ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این

3 زان گلبن انسانی هر دم گلی افشانی ای میوهٔ روحانی آخر چه نهالست این

4 در وصف تو عقل و جان چون من شده سرگردان ای وهم ز تو حیران آخر چه جمالست این

1 بردیم باز از مسلمانی زهی کافر بچه کردیم بندی و زندانی زهی کافر بچه

2 در میان کم زنان اندر صف ارباب عشق هر زمان باز بنشانی زهی کافر بچه

3 کشتن و خون ریختن در کافری نیست هرگز بی پشیمانی زهی کافر بچه

4 نیست بر درگاه سلطان هیچکس را دین درست تا تو بر درگاه سلطانی زهی کافر بچه

1 ما عشق روی آن نگاریم زان خسته و زار و دلفگاریم

2 همواره به بند او اسیریم پیوسته به دام او شکاریم

3 او دلبر خوب خوب خوبست ما عاشق زار زار زاریم

4 ترسم که جهان خراب گردد از دیده سرشگ از آن نباریم

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی