8 اثر از کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار صامت بروجردی / کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی

کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی

1 جان پدر فدای تن پاره پاره‌ات قربان زخم‌های فزون از ستاره‌ات

2 با آن همه محبت بسیار از چه شد یکباره از من ای تن بی‌سر کناره‌ات؟

3 از باد رفت العطش خویش و سوختن دیدم ز تشنگی چو لب پرشراره‌ات

4 لب‌تشنه جان سپردی و در زیر تیغ شمر سوی فرات بود به حسرت نظاره‌ات

1 در ماریه خیمه چو شه جن و بشر زد در عرش برین روح الامین دست به سر زد

2 نوح نجی از ماتم وی نوحه‌گر آمد طوفان به جهان بار دگر ز اشک بصر زد

3 شد منفعل از فعل بشر بوالبشر از خلد با ناله شرر بر جگر جن و بشر زد

4 در رعشه و پر زلزله شد در همه عالم لرزه به منی آمد و زمزم به حجر زد

1 روز عاشورا چو حزب «سابقون السابقون» شد مهیای ثواب «نعم اجرا العاملون»

2 بانک «خیل الله قومموا اوراکبوا» از بطن عرش گوشزد گردید ثاراللهیان را «فاسمعون»

3 در منای «لایضیع الله اجرالمحسنین» جمله می‌گفتند با هم «فافعلوا ماتومرون»

4 از «قتلتم فی سبیل الله» در جامه همه «راح ان المتقین فی ظلال و عیون»

1 برادرا دلم رفتنت قرار ندارد مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد

2 به درد بی‌کسی‌ام مبتلا مکن به فدایت که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد

3 تو منع می‌کنی از گریه‌ام ولی نتوانم دل شکسته‌ام از گریه اختیار ندارد

4 دلم ز وعده برگشتنت قرار نگیرد چرا که گردش ایام اعتبار ندارد

1 در عالم ذر هستی ذرات چو یک جا در آینه علم خدا گشت هویدا

2 از راح الستی ز کف ساقی باقی سرها همه پرشور شد از نشئه صهبا

3 هر طایفه‌ای بر حسب حوصله خویش خوردند از آن جام بلا با دل شیدا

4 نگشت از آن باده یکی قطره کم و بیش مقصود خدا حاصل از آن مرحله اصلا

1 ای از ازل ز داغ تو آدم گریسته آدم نه، بلکه جمله عالم گریسته

2 تا روز حشر دیده حواست اشکبار در ماتم تو بسکه دمادم گریسته

3 در کشتی مصیبت تو تا نشسته است نوح نبی ز اشک دمادم گریسته

4 یکسر خلیل کرده فراموش از ذبیح در نار ابتلای تو از غم گریسته

1 در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر به کربلا طلب جنگ را اشقیا می‌کرد

2 نظر به عارض وی می‌نمود شاه شهید به عرش قاصد آه از جگر رها می‌کرد

3 نگه به قامت وی می‌فکند و تیر غمش ز بی‌کسی به دل سنگ خاره جا می‌کرد

4 کسی نبود که مرهم نهد به زخم دلش ز غصه سوی خدا روی التجا می‌کرد

1 در جهان هرگز ز بعد رحلت پیغمبری کس نزد در خانه پیغمبر خود آذری

2 چون امیرالمومنین در عین قدرت تاکنون سر به تسلیم و رضا ناورده هرگز سروری

3 آنقدر شیر خدا گردن به حکم حق نهاد تار سن در گردن او بست از سگ کمتری

4 داد دنیای دینی آنقدر دو نان را امان تا بشیر حق نمودند ادعای همسری

1 صبا به باغ جنان رو تو آه و زاری کن ز دیده بهر پیمبر سرشک جاری کن

2 بگو حسین تو تنها و بی‌مدد کار است بیا به کوفه از آن شهریار یاری کن

3 ز تشنگی جگر عترت تو گشته کباب بیا به گلشن خود فکر آبیاری کن

4 ز بهر آب حسین از سکینه گشته خجل ز نور دیده خود رفع شرمساری کمن

1 در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود

2 تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند چو لنک شد ز قهر در لطف وا نمود

3 یعنی ز رنج و محنت بی‌منتهای شام میل رهایی حرم مصطفی نمود

4 باور مکن که کرد ترحم به حالشان یا این عمل برای رضا خدای نمود

آثار صامت بروجردی

8 اثر از کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کتاب المراثی و المصائب صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.