سری از صامت بروجردی کتاب المراثی و المصائب 24
1. سری بهر تماشا از لحد بر گیر یا جدا
که از کویت روم با ناله شبگیر یا جدا
1. سری بهر تماشا از لحد بر گیر یا جدا
که از کویت روم با ناله شبگیر یا جدا
1. برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان
ز جمله اسرا نوبت سکینه رسید
1. ای که از معرفت عشق ازل بیخبری
گوش کن تا به تو گویم خبر مختصری
1. ای بیکفن فدای تو جسم اطهرت
زینب شو فدایی ببریده حنجرت
1. ای لب عطشان به نزد آب حسین جان
کشته شمشیر بیحساب حسین جان
1. ای سردور از بدن روزی تو سامان داشتی
جا به دوش مصطفی با لعل خندان داشتی
1. جان پدر فدای تن پاره پارهات
قربان زخمهای فزون از ستارهات
1. در ماریه خیمه چو شه جن و بشر زد
در عرش برین روح الامین دست به سر زد
1. روز عاشورا چو حزب «سابقون السابقون»
شد مهیای ثواب «نعم اجرا العاملون»
1. برادرا دلم رفتنت قرار ندارد
مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد
1. در عالم ذر هستی ذرات چو یک جا
در آینه علم خدا گشت هویدا
1. ای از ازل ز داغ تو آدم گریسته
آدم نه، بلکه جمله عالم گریسته