شوم از صامت بروجردی کتاب المراثی و المصائب 48
1. شوم فدای تن بیکفن به روی ترابت
به خواب جان برادر که گشته موسوم خوابت
1. شوم فدای تن بیکفن به روی ترابت
به خواب جان برادر که گشته موسوم خوابت
1. گر شاه دین هوای شفاعت بسر نداشت
از روزگار این همه خون جگر نداشت
1. نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش
که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش
1. دل تنگم سفر کرب و بلا میخواهد
آستان بوسی شاه شهداء میخواهد
1. خوش آن دلی که به سر شوق کربلا دارد
هوای تربت سلطان نینوا دارد
1. ای علمدار به خون غوطهورم کو علمت
به سر خاک به نمود مکان از ستمت
1. چو نشد جناب زهرا از دور چرخ اختر
قلب شکسته وی بعد پدر مکدر
1. هیچکس ایمن ز کید دهر دونپرور نشد
هیچ سر در دار دنیا صاحب افسر نشد
1. چه شد که روز جهان تیره چون شب یلداست
ز هر طرف به فلک از زمین خروش عزاست
1. عمو به حالت من چشم مرحمت واکن
بیا و قاسم دلخسته را تماشا کن
1. کجایی ای علی اکبر جوان نوثمر من
چرا جدا شدی ای نازنین پسر ز بر من
1. چرا به عهد خود ای کوفیان وفا نکنید
حمایت از من بیکس به کربلا نکنید