ای صبا خیز از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 36
1. ای صبا خیز و دمی دامن خرگه بردار
گوشه ابر نقاب از رخ آن مه بردار
1. ای صبا خیز و دمی دامن خرگه بردار
گوشه ابر نقاب از رخ آن مه بردار
1. از سرگرمی جوابش داد شمع
گفت: « تا کی سرزنش کردن مرا؟
1. ملک با شمع گفت ای گرم رو، نرم !
من اندر آتشم بر من مشو گرم
1. چه منزل است که خاکش نسیم جان دارد
هوای روح و شش راحت روان دارد
1. ای میوه رسیده ز بستان کیستی؟
وی آیت نو درآمده در شان کیستی؟
1. زهی دو نرگس چشمت در ارغنون خفته
دو ترک مست تو با تیر و با کمان خفته
1. خواهد گل رعنا که او باشد به آب و رنگ تو
دارد به وجهی رنگ تواما ندارد سنگ تو
1. ملک در خواب صوت چنگ بشنید
چو باد صبحدم بر خود بخندید
1. باغ را رنگی و بویی ز بهارست امشب
بر ورقهای چمن نقش و نگارست امشب
1. بیا جانا که خرم نو بهاریست
مبارک موسمی، خوش روزگاریست
1. بهار افروز چون شعری برانگیخت
دل گل باز شد زر بر سرش ریخت
1. آفتابی از شکاف ابر ایما میکند
عاشقان را در هوا چون ذره رسوا میکند