1 ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا
2 رایت رایت، به پیروزی چو چتر آفتاب سایه بر ربع ربیع انداخت از «بیت الشتا»
3 باز چتر سایه بر نسرین چرخ انداخته فرخ و میمون شده، فی ظله بال هما
4 آفتابت در رکاب، و مشتری در کوکبه آسمان زیر علم، ماه علم خورشید سا
1 کجایی ای زنسیمت دماغ باغ معطر ؟ بیا که باغ به شمع شکوفه گشت منور
2 هوا زعکس شقایق صحیفه ایست ، ملون زمین زشکل حدایق کتابه ایست مصور
3 شکوفه چون گل رویت گشاده روی مطرا بنفشه چون سر زلفت کشیده خط معنبر
4 دهان غنچه چولعلت ز خنده گشت لبالب خط بنفشه چو زلفت معنبر است سراسر
1 دارم آهنگ حجاز ، ای بت عشاق نواز راست کن ساز ونوایی زپی راه حجاز
2 راز جان گوش کن از عود که ره یافته اند محرمان حرم اندر حرم پرده یراز
3 پرده سازده امروز ، که خاتون حجاز می دهد جلوه حسن از تتق عزت وناز
4 آفتاب طرب از مشرق خم می تابد خیز ومی خورد که نکردند در توبه فراز
1 حور اگر دیده بدین روضه کند روزی باز کند از شرم در روضه فردوس فراز
2 ای نهال چمن جا ه در این روضه ببال وی حریم حرم قدر بدین کعبه بناز
3 بوستانی است که طاوس ملایک هر دم از سر سدره نماید به هوایش پرواز
4 خم طاقش همه با سقف فلک گردد جفت لب بامش همه در گوش زحل گوید راز
1 خوش بر آمد به چمن با قدح زر نرگس ساقیا باده که دارد سر ساغر ، نرگس !
2 جام زرده به صبوحی که چو نرگس به صباح ریخت در جام بلورین می اصفر نرگس
3 سرش از ساغر می نیست زمانی خالی همه سیر وزر خود کرد دراین سر نرگس
4 شمع جمع طرف وچشم وچراغ چمن است زان چمن را همگی چشم بود بر نرگس
1 بسم نبود جفای رخ چو یاسمنش بنفشه نیز گرفت است جانب سمنش
2 غزالم از کله تا طوق بست بر گردن به گردن است بسی خون آهوی ختنش
3 دل از عقیق لب او حریق گلگون خواست چو لاله داد در اول پیاله درو دنش
4 در آن خیال که کردند از وصالش هیچ نیس نقش به غیر از خیال پیراهنش
1 مبشران سعادت برین بلند رواق همی کنند ندا در ممالک آفاق
2 که سال هفتصد و پنجاه و هفت رجب به اتفاق خلایق بیاری خلاق
3 نشست خسرو ریو زمین به استحقاق فراز تخت سلاطین به دار ملک عراق
4 خدایگان سلاطین عهد شیخ اویس پنا هو پشت جهان خسرو علی الا طلاق
1 ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک ! ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک
2 در خط از عکس خطوطت ، سطح لوح لاجورد در گل از سهم اساست ، پای وهم تیز تک
3 از فروغ شمسه دیوار ایوانت به شب ذره ها را در هوا بتوان شمردن یک به یک
4 پاسبانان دور بامت که با عرشند راست زنده می دارند شب ز آواز تسبیح ملک
1 عید من آنکه هست خم ابرویش هلال بر عین عید ابروی چون نون اوست دال
2 عیدی که قدر اوست فزون از هزار ماه ماهی که مثل او نبود در هزار سال
3 خوش می خرامد ز بن گوش می کشد هر دم به دوش غالیه زلف او شمال
4 تا خود خیال ابروی اوبست ماه نو کج می نمود در نظر مردم این خیال
1 ماهی از برج شرف زاده خورشید کمال زاده الله جمالاً به جهان داد جمال
2 گلبن (انبته الله نباتاً حسنا) بر دمانید سپهر از چمن جاه و جلال
3 روز آدینه نه از ماه ربیع الاخر رفته از عهد عرب هفتصدو پنجاه و سه سال
4 شیخ زاهد شه فرخنده پی آمد به وجود شد جهان از اثر طالع او فرخ فال