طراوتی است جهان را به از سلمان ساوجی قصیده 82
1. طراوتی است جهان را به فر فروردین
که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین
1. طراوتی است جهان را به فر فروردین
که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین
1. آسمان با سینه ی پر آتش و پشتی دو تا ه
شد به های های گریان بر سر بیرام شاه
1. منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه
در پناه صحت است از فیبض الطاف اله
1. به گرد چشمهٔ نوشَت دمی مهر گیاه
تو عین آب حیاتی علیک عین اله
1. یاد صبح است این گذر بر کوی جانان یافته
یادم عیسی است جسم خاک از و جان یافته
1. ای کمان ابرویت را جان من قربان شده
شام زلفت را نسیم صبح سر گردان شده
1. زحبس نفس خلاص ای عزیز اگر یابی
سریر سلطنتت مصر جان مقر یابی
1. دمید گرد لب جوی خط زنگاری
بیاد و در قدح افکن شراب گلناری
1. طالع عالم مبارک شد به میمون اختری
منتظم شد سلک ملک دین به والا گوهری
1. دریغا که باغ بهار جوانی
فرو ریخت از تند باد خزانی
1. دریغا که خورشید روز جوانی
چو صبح دوم بود کم زندگانی