1 زنجیر سر زلف چو میجنبانی بر دامن ماه مشک میافشانی
2 چشم سیهت که شوخ میخوانندش شوخ میرود چو باز میگردانی
1 گر زانکه بدین شاهدی و شیرینی در خود نگری، بروز من بنشینی
2 منگر به جمال خویشتن، ور نگری در آینه، هر چه بینی از خود بینی
1 ای دیده اگر هزار سیل انگیزی خاک همه تبریز به خون آمیزی
2 از عهده ماتمش نیائی بیرون بی فایده آب خود چرا میریزی؟
1 ای ابر بهار خانه پرورده تست ای خار درون غنچه خون کرده تست
2 ای غنچه عروس باغ در پرده تست این باد صبا این همه آورده تست
1 قسم تو اگر مراد گر حرمان است، حظ تو اگر درد و اگر درمان است،
2 از گردش آسمان بباید دانست کونیز بحال خویش سرگردان است
1 در طیرهام از باد که آمد سویت وز شانه که دست میزند در مویت
2 خود سایه که باشد که فتد در پیشت؟ خورشید که باشد که جهد در کویت؟
1 با مهر رخ تو بیش از این تابم نیست وز دست خیالت هم شب خوابم نیست
2 از دیده به جای اشک از آن میریزم من خون جگر که در جگر آبم نیست
1 آتش ز دهان شمع دیشب میجست ناگاه سپیده دم زبانش بشکست
2 سر رشته به پایان شد و تابش بنماند روزش به شب آمد و بروزم بنشست
1 ما هم که رخش روشنی خور بگرفت گرد خط او دامن کوثر بگرفت
2 دلها همه چاه زنخدان انداخت و آنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
1 تا ناله بلبلم به گوش آمده است دل با سر عیش نای و نوش آمده است
2 رگ از تن خشک تاک برخاسته است خون در تن جام می بجوش آمده است