1 ترکم که مهش به پیش زانو میزد با شاه فلک به حسن پهلو میزد
2 دل میطلبید و من بر ابرویش دل میبستم و او گره به ابرو میزد
1 گر زانکه بدین شاهدی و شیرینی در خود نگری، بروز من بنشینی
2 منگر به جمال خویشتن، ور نگری در آینه، هر چه بینی از خود بینی
1 هر لحظه ز من ناله نو میخیزد پیری ز تنم خرابهای انگیزد
2 پوسیده شدست خانه آب و گلم هر جه که نهم دست فرو میریزد
1 دیشب سر زلف یار بگرفتم مست کز دست من دلشده چون خواهی رست
2 گفتا که شب است دست از دستم بدار تا با تو نگیردم کسی دست به دست
1 شاها به خطای اسب اگر شاه ز زین گردید و جدا گشت، چه افتاد ازین؟
2 حاشا که تو افتی و نیفتد هرگز مانند تو شهسوار در روی زمین
1 گل زر به کف و شراب در سر دارد در گوش ز بلبل غزلی تر دارد
2 خرم دل آنکسی که چون گل به صبوح هم مطرب و هم شراب و هم زر دارد
1 شاها ز تو چشم سلطنت را نور است در سایه چتر تو جهان معمور است
2 المتنه الله که عدو مقهور است بر رغم عدوی تو ولی منصور است
1 روزی که سمن بر لب جو بر روید خرم دل آنکس که لب جو جوید
2 از مطرب آب بشنود ناله که او بر رود خوشک ترانهای میگوید
1 آتش ز دهان شمع دیشب میجست ناگاه سپیده دم زبانش بشکست
2 سر رشته به پایان شد و تابش بنماند روزش به شب آمد و بروزم بنشست
1 تا اسب مراد شه صفت میتازی با حال من پیاده کی پردازی؟
2 من با تو چو رخ راست روم لیکن تو چون فیل و چو فرزین بر شکفت از شادی