بیماری شمع بین و آن مردن از سلمان ساوجی رباعی 13
1. بیماری شمع بین و آن مردن او
تب دارد و میرود عرق از تن او
1. بیماری شمع بین و آن مردن او
تب دارد و میرود عرق از تن او
1. یاقوت لبا، لعل بدخشانی کو؟
و آن راحت روح و راح ریحانی کو؟
1. این ابر نگر خیمه بر افلاک زده
صد نعره شوق از دل غمناک زده
1. ای سایه سنبلت سمن پرورده،
یاقوت تو را در عدن پرورده،
1. در رشته دندان تو ای غیرت مه
دردی اگر از دود دلی گشت سیه
1. دیدم صنمی خراب و مست افتاده
در دست مغان دلربا افتاده
1. ای سکهای از خاک درت بر هر وجه
ار سیم رخ تو نیست نازکتر وجه
1. چون حال دل من ز غمت گشت تباه
آویخت در آن زلف دل آشوب سیاه
1. با منعم خود برون منه پای ز راه
عصیان ولی نعم گناهست گناه
1. ای بس که شکست و باز بستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه
1. ای دوست کجائی و کجائی که نئی؟
آخر تو کرائی و کرائی که نئی؟
1. چون چشم سیه بناز میگردانی
بر من غم دل دراز میگردانی