شاها مرا به اسبی موعود از سلمان ساوجی قطعه 61
1. شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد
1. شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد
1. کریما گوش کن گفتار نغزم
که چون من نغز گفتاری نباشد
1. سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین
به رقعهای که ز خطش زلال جان بچکد
1. ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه
شهسوار همتت تا قرب اوادنی براند
1. گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی
از زرت دامن فرو باید فشاند
1. ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت
غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند
1. گر چه از اندیشه این واقعه
خلق را دردل به غیر از غم نماند
1. ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان
همه دعای تو گوید همه ثنای تو خواند
1. پادشاها بندگان درگه احسان تو
هر یک از هر جنس چندین چارپا بستهاند
1. نوکران میر حاج اختچی
زین و پالان را به تنگ آوردهاند
1. عقل را گفتم که عمری پیش ازین چوپانیان
گردن از گردون گردان از چه میافراشتند
1. خسروا این امیر کرمان چند
کفن خود چو کرم پیله تند