1 دیدمش دوش رخ تراشیده گفتم ای جان و دل که روی تو خست
2 گفت مشاطه بهر چشم بدان خالی از وسمه بر رخم میبست
3 عرضم زانکه سخت نازک بود تاب وسمه نداشت خون برجست
1 می که نفع است درو در خوردست گرچه بیش از همه بدنام و دنی است
2 خار کو ما در گلبرگ طری است ز آنچه آزار کند سوختنی است
1 پادشاها صبوح دولت تو متصل با صباح محشر باد
2 بنده امروز پنج روز گذشت که برین برهمی زنم فریاد
3 نه کسی میرسد به فریادم نه یکی میکند ز حالم یاد
4 چه دهم شرح لطفهای کچل آن نکو سیرت فرشته نهاد
1 نوکران میر حاج اختچی زین و پالان را به تنگ آوردهاند
2 این دو بد قول مخالف وعده را راستی نیکو به جنگ آوردهاند
1 شهی که شنقر عنقا شکار او را ماه کلاه گوشه خورشید زنگ زرین است
2 چو باز سر علمش راهمای گردون دید به چرخ گفت نظر باز کن که شاهین است
1 ایا شاهی که بر الواح گردون فلک نقش ثنایت مینگارد
2 دعاگو یک سخن دارد اجازت اگر باشد در آید عرضه دارد
1 ای امیری که شهسوار فلک با تو پیوسته هم عنان باشد
2 با سوار فلک اگر گویی که مرو بعد ازین بران باشد
3 هر کجا فتح در حدیث آید تیغ تیز تواش زبان باشد
4 خسروا خواستم ز شه اسبی که مه نو رکاب آن باشد
1 خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش زد آتش در درون صد بار آب زندگانی را
2 به هندو رایگان افتاد ازو بستان به ترکی ده که هندو قدر نشناسد متاع رایگانی را
1 شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید
2 که بر خلاف طباع زمانه میبینم که حصن ملک حصین است و سد عدل سدید
3 زوال ظلمت ظلم است از ستاره بدیع کمال دولت فضل است از زمانه بعید
4 چه خامهای است که کوتاه میکند هر دم زبان تیغ که بودی دراز در تهدید
1 ای خسروی که دست و دل کامگار تو کار جهان به تیغ جهانگیر میکنند
2 شیران رایت تو هژبران رزم را در مرغزار معرکه به نخجیر میکنند
3 آیات فتح را به زبان و سنان و تیغ پیوسته اولیای تو تفسیر میکنند
4 اقبال تا به دامن جاه تو چنگ زد حساد ناله زارتر از زیر میکنند