17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 وزیرا جهان قحبه بی وفاست تو را زین چنین قحبه‌ای ننگ نیست

2 برون زین فراخی دگر را بخواه خدای جهان را جهان تنگ نیست

1 ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت گمان مبر که عذارت در آفتاب بسوخت

2 ولی چو در رهت افتاد آفتاب به مهر جمال روی تو را دل بر آفتاب بسوخت

1 پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو لیکن از بیماری جان بود پایم سخت سست

2 جز دل و جان نیستم چیزی سزای حضرتت حال جان من برین سان است و دل خود پیش توست

3 شکر ایزد را که بوم ظلم را بشکست بال شاهباز آمد به تخت بخت شاد و تندرست

1 ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند

2 فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم زمانه جز تو کسی را به پادشاهید نخواند

3 غبار دامن قدر تو بود چرخ کبود گهی که همت تو دامن از جهان افشاند

4 به جاه خواست که ماند به تو مخالف تو بسی بداد درین اشتیاق جان و نماند

1 ایا شهی که غبار سپاه منصورت عذار فتح به خط معنبر آراید

2 سوار همت تو گوی جاه در میدان ببردی از خم چوگان چرخ بر باید

3 اگر محاصره آسمان کند رایت به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید

4 شهاز گردش گردون شکایتی است مرا که ذکر آن به چنین حضرتی نمی‌شاید

1 چشم و چراغ شرع که ذات منورت از پای تا به سر همه عین سعادت است

2 قاضی هفت کشور پیروزه رنگ را از بندگی تو نظر استفادت است

3 فعل تو سال و مه همه خیرست و مردمی قول تو روز و شب همه درس وافادت است

4 مختل شدست حال دعاگوی دولتت وین اختلال روز به روزش زیادت است

1 ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را در مجلس تو منصب بالا نمی‌رسد

2 آنجا که کاتبان تو تحریر می‌کنند حکم قلم به صاحب جوزا نمی‌رسد

3 دریا چو جوش می‌زند از جود خود مگر صیت مکارم تو به دریا نمی‌رسد

4 امروز در بسیط زمین با وجود تو آیین سروری دگری را نمی‌رسد

1 ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان همه دعای تو گوید همه ثنای تو خواند

2 حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال بود در آید و یک یک به عز عرض رساند

1 همنشین بدان مباش که نیک از بدان جز بدی نیاموزد

2 خار آتش فروز سوختنی که ز گل جاه و شوکت اندوزد

3 عاقبت بر کند دل از صحبت وز برای گل آتش افروزد

4 خار کاتش بود بدوزنده آتش کشتنیش می‌سوزد

1 صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین ای خواجه‌ای که دین و سعادت قرین توست

2 تو خاتم اکابری و دست حکم تو آن خاتمی که دست خرد در نگین توست

3 دستت کلید باب امید خلایق است دهر آن کلید یافته در آستین توست

4 هر جا که می‌نشینی و هر جا که می‌روی اقبال همرکاب و خرد همنشین توست

آثار سلمان ساوجی

17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی