1 پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو لیکن از بیماری جان بود پایم سخت سست
2 جز دل و جان نیستم چیزی سزای حضرتت حال جان من برین سان است و دل خود پیش توست
3 شکر ایزد را که بوم ظلم را بشکست بال شاهباز آمد به تخت بخت شاد و تندرست
1 بلقیس ثانی ای که صد پایه رای تو بالای دست را بعه آسمان نشست
2 لطفت به آستین کرم پاک میکند گردی که گرد دامن آخر زمان نشست
3 خورشید مهر توست که در جان چرخ تافت گوهر حدیث توست که در طبع کان نشست
4 گردی است کز نشاط تو برخاست آسمان آنگه به خدمت آمد و بر آستان نشست
1 صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین ای خواجهای که دین و سعادت قرین توست
2 تو خاتم اکابری و دست حکم تو آن خاتمی که دست خرد در نگین توست
3 دستت کلید باب امید خلایق است دهر آن کلید یافته در آستین توست
4 هر جا که مینشینی و هر جا که میروی اقبال همرکاب و خرد همنشین توست
1 ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل به های های ز دست تو بارها بگریست
2 به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است که پشت فتح به روی مبارک تو قویست
3 خدا یگانا من بنده قدیم توام به حال بنده ازین بیش بایدت نگریست
4 کسی که در ورق بخشش تو ثابت نیست سه چار سال پیاپی به غیر سلمان کیست؟
1 پادشاها مهد عالی میرود سوی شکار لیکن اسباب شدن ما را مهیا هیچ نیست
2 خیمه و اسب است و زین جامه اسباب سفر جز دو اسب لاغری با بنده زینها هیچ نیست
3 نوکرانی نیز نیکو دارم اما هیچ یک بر سرش دستار بر تن جبه در پا هیچ نیست
4 لاجرم از گفت و گوی نوکران در خانهام جز حدیث سرد و تشنیع و تقاضا هیچ نیست
1 ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
2 نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض جز به خون دشمنت گلگونه رخسار نیست
3 با عیار جوهر رای جهان آرای تو آفتاب زر فشان را گرمی بازار نیست
4 کیست آنکو با تو پا بیرون نهاد از دایره کو به کار خویشتن سرگردان تر از پرگار نیست
1 وزیرا جهان قحبه بی وفاست تو را زین چنین قحبهای ننگ نیست
2 برون زین فراخی دگر را بخواه خدای جهان را جهان تنگ نیست
1 خواجه از قول باز میگردد خواجه را شرط و قول و پیمان نیست
2 دلپذیر است قول او لیکن لیکنش بازگشت چندان نیست
1 ز پیری جهان دیده کردم سوالی که بهر معیشت ز مال بضاعت
2 چه سرمایه سازم که سودی کند گفت اگر میتوانی قناعت قناعت
1 مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح
2 هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده مگر به روز نبرد تو در سهام و رماح
3 به هر زمین که گذر کرده باد آبادی نسیم معدلتت جسته از مهب ریاح
4 بزگوارا یک شمه بشنو از حالم که چیست بر دلم از گردش صباح و رواح