ای خداوندی که پر شد گنبد از سلمان ساوجی قطعه 13
1. ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت
1. ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ
گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت
1. ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت
گمان مبر که عذارت در آفتاب بسوخت
1. چشم و چراغ شرع که ذات منورت
از پای تا به سر همه عین سعادت است
1. ای سرفراز شهی کز بن دندان چو خلال
به غلامی درت قیصر و خاقان بر خاست
1. به نسب نیست نسبت مردم
هر کسی را به نفس خود شرف است
1. تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او
جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است
1. شهی که شنقر عنقا شکار او را ماه
کلاه گوشه خورشید زنگ زرین است
1. زهی آصف کز صفاتی کز کفایت
تو را ملک سلیمان در نگین است
1. الا ای آفتاب مشرق فضل
که تاب مهرت اندر جان ماه است
1. ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن
موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است
1. تا مادر زمانه بتایید نه پدر
آیین وضع و حمل ولادت نهاده است
1. پادشاها ز عمر خویش مرا
بی حضور شما چه فایده است