آثار سلمان ساوجی

صفحه 29 از 40
40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 چو شمعم در غمت سوزان و اشک از دیده می‌بارم به روزم مرده از هجران و شب را زنده می‌دارم

2 چو شبنم هستم امروز از هوا افتاده در کویت الا ای آفتاب من بیا از خاک بردارم

3 خیال طاق ابروی تو در محراب می‌بینم وگرنه من به مشتی خاک هرگز سر فرو نارم

4 به عکس بخت من پیوسته بیدار است چشم من دریغ از بخت من بودی به جای چشم بیدارم

1 سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن درین اندیشه یکرو شو، دو عالم را قفایی زن

2 طریق عشق می‌ورزی خرد را الوداعی گو بساط قرب می‌خواهی بلا را مرحبایی زن

3 چو آراید غمش خوانی که باید خورد خون آنجا دلا تنها مخور خوان را به زیر لب صلایی زن

4 ز بازار خرد سودی، نخواهی دید جز سودا بکوی عاشقی در شو، در عزلت سرایی زن

1 ما رقمی می‌کشیم، تا به چه خواهد کشید ما قدمی می‌زنیم، تا به چه خواهد رسید

2 قبله و مذهب بسی است، یار یکی بیش نیست هر که دویی در میان دید یکی را دو دید

3 کفر سر زلف توست، قبله آتش پرست دید رخت کاتشی است، آتش از آن رو گزید

4 من ز جهان بگذرم، وز تو نخواهم گذشت ور تو به تیغم زنی، از تو نخواهم برید

1 گر مطربی رودی زند، بی می ندارد آبرو ور بلبلی عیشی کند، بی گل ندارد رنگ و بو

2 آهنگ تیز چنگ و نی، بی می ندارد شورشی شیرین حدیثی می‌کند، مطرب شراب تلخ کو؟

3 با رود خشک و رود زن، تا چند سازم ساقیا آبی ندارد رود او، آبیش باز آور برو

4 چون دور دور من بود، پیمانه‌ای برده به من من چون صراحی نیستم، کارم بجا می سر فرو

1 تو می‌روی و بر آنم که در پی تو برانم ولیک گردش گردون گرفته است عنانم

2 مگو که اشک مران در پیم، بگو: من مسکین به غیر اشک چه دارم که در پی تو برانم؟

3 تو رفتی و من گریان بمانده‌ام، عجب از من بدین طریق که می‌رانم آب دیده بمانم

4 برید ما به جز از آب دیده نیست گر از تو اجازه هست بدیده همین دمش بدوانم

1 بیم آن است که در صومعه دیوانه شوم به از آن نیست که هم با در میخانه شوم

2 من اگر دیر و گر زود بود آخر کار با سر خم روم و در سر پیمانه شوم

3 وقت کاشانه اصلی است مرا، می‌خواهم که ازین مصطبه سرمست به کاشانه شوم

4 بوی آن سلسله غالیه بو می‌شنوم باز وقت است که شوریده و دیوانه شوم

1 مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش چه خبر باشد از احوال دل عشاقش؟

2 گر چه یادم نکند یار، منش مشتاقم یاد باد آنکه جهانیست چو من مشتاقش

3 کرد عهدی سر من کز سر کویش نرود گر رود سر نروم من ز سر میثاقش

4 دفتر وصف رخش را نتواند پرداخت گر ورق‌های گل و لاله شود اوراقش

1 بگو ای ماه تا ساقی ز می مجلس بیاراید که خورشید جهان‌آرا به دولتخانه می‌آید

2 به بستان رو به پیروزی دمی تا باد نوروزی به بوی زلف مشکین تو عنبر بر سمن ساید

3 ز راه موکبت نرگس، به چشمان خار برچیند ز باد دامنت نسرین، به عارض گرد بزداید

4 همایون گلشنی کانجا ازین ماهی کند منزل مبارک روضه‌ای کان را چنین سروی بیاراید

1 سالک راه تو را با مالک رضوان چه کار؟ عابدان قبله را با کفر و با ایمان چه کار؟

2 طالب درمان نه مرد کار درد عاشقی است دردمندان غمت را با غم درمان چه کار؟

3 صحبت گل را و دل را، هر دو عالم واسطه وصل جانانست ورنی جسم را با جان چه کار؟

4 چون زلیخای هوایت دامن جانم گرفت یوسف جان مرا در بند و در زندان چه کار؟

1 خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشین بیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین

2 همین که روی تو دیدیم، باز شد در دل چه حاجت است در دل زدن، بیا بنشین

3 مرا تو مردم چشمی، مرو مرو ز سرم مرا تو عمر عزیزی، بیا بیا بنشین

4 اگر به قصد هلاک آمدی هلا برخیز ورت ارادت صلح است، مرحبا! بنشین

آثار سلمان ساوجی

40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی