آثار سلمان ساوجی

صفحه 28 از 40
40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 در رکابت می‌دوم تا گوی چوگانت شوم از برایت می‌کشم خود را که قربانت شوم

2 بر سر راهت چو خاک افتاده‌ام یکره بران بر سر ما تا غبار نعل یکرانت شوم

3 آخر ای ماه جهان تابم چه کم گردد ز تو گر شبی پروانه شمع شبستانت شوم

4 گر کنی قصد سر من نیستم بر سر سخن گردن طاعت نهم محکوم فرمانت شوم

1 از سر کوی تو ما بی سر و سامان رفتیم تشنه و مرده ز سرچشمه حیوان رفتیم

2 ما چو یعقوب به مصر، از پی دیدار عزیز آمدیم اینک و با کلبه احزان رفتیم

3 چند گویند رقیبان به غریبان فقیر که گدایان بروید از در ما، هان رفتیم

4 سالها ما به امید نظری سرگردان بر سر کوی تو گشتیم و به پایان رفتیم

1 ساقی ایام گل آمد، حبذا ایام گل خیز و در ده ساغری، یاقوت گون چون جام گل

2 گوش کن گلبانگ بلبل چشم نه بر بلبله که اهل دل را می‌رساند هر یکی پیغام گل

3 عشق و معشوق و جوانی سبزه و آب روان خود همه وقتی خوش آید، خاصه در ایام گل

4 نوبت شاهی است گل را زان سبب هر بامداد نوبت شادی زند، مرغ سحر بر بام گل

1 دل پی دلدار رفت و دیده چو این حال دید اشک به دندان گرفت دامن و در پی دوید

2 دید میان دل و دیده که خونست اشک جست برون ز میان، رفت و کناری گزید

3 هر دو جهان دل به باد، که خواهد مگر از طرف آن بهار، بوی هوایی دمید

4 مقصد و مقصود دل، جز دهن تنگ او نیست دریغا که هست، مقصد دل ناپدید!

1 هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس سست می‌جنبد صبا ای صبح کار توست و بس

2 پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟

3 ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت آفتاب از نور شمع آن شبستان مقتبس

4 با مه من گو فلان گفت: از غمت بر آسمان می‌رسد فریاد من ای مه به فریادم برس!

1 نخواهم از سر کویش، به صد چندین جفا رفتن نشاید شیر مردان را، به هر زخمی ز جا رفتن

2 طریق عاشقان دانی، درین ره چیست ای رهرو؟ غمش را پیروی کردن، بلا را پیشوا رفتن

3 بساط حضرت جانان، به سر باید سپرد ای جان که جای سرزنش باشد، چنان جایی به پا رفتن

4 مقام کعبه وصل تو، دور افتاده است از ما نه ساز رفتن است آنجا، مرانی برگ نارفتن

1 بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم ور جنت فردوس بود، دوست ندارم

2 از دست رقیبان نروم، ور برود سر من خاک در دوست به دشمن نگذارم

3 پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک از دیده من رفت و نیامد به کنارم

4 آن دم که دهم جان و به خاکم بسپارند من خاک درش را به دل و جان نسپارم

1 ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من خود چه باشد جز تو و دیدار تو مقصود من

2 مایه عمرم شد و سود من از عشقت فراق این بد از بازارسودایت زیان و سود من

3 تو طبیب و من چنین بیمار و شربت خون دل با چنین تیمارگی ممکن بود بهبود من؟

4 آه دود آلود من، روزی خرابیها کند هان هذر کن زینهار از آه دود آلود من!

1 چندان فتاد ما را، کار از شراب خوردن کز شوق آن ندارم، پروای آب خوردن

2 بر یاد روی خوبان، می می‌خوریم والحق ذوقی تمام دارد، بر گل شراب خوردن

3 ترکان چشم مستت، آورده‌اند رسمی از خون شراب دادن، وز دل کباب خوردن

4 از مستی صبوحی، قطعا نمی‌توانم یک جام می چو عیسی، با آفتاب خوردن

1 زلفین سیه خم به خم اندر زده‌ای باز وقت من شوریده به هم بر زده‌ای باز

2 زان روی نکو چشم بدان دور که امروز بر مه زده‌ای طعنه و در خور زده‌ای باز

3 از غالیه رسمی زده‌ای بر گل و شکر امروز همه بر گل و شکر زده‌ای باز

4 بر ساغر عیشم زده‌ای سنگ ولیکن با تو چه توان گفت که ساغر زده‌ای باز؟

آثار سلمان ساوجی

40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی