آثار سلمان ساوجی

صفحه 33 از 40
40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن که می‌گویند بشکن عهد و بی‌شرمیست بشکستن

2 حدیث دوستان در است و نتوانم شکستن در ولیکن عهد بتوانم که بازش می‌توان بستن

3 نیم صافی که برخیزم چو صوفی از سر دردی چو دردی در بن خمخانه خواهم رفت و بنشستن

4 همی خواهم من این نوبت ز تو به توبه کلی بدست شاهدان کردن، ز دست زاهدان رستن

1 خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن بس دامنش گرفتن، وانگه فرو کشیدن

2 بی‌جهد بر نیاید، جان عزیز باید جان عزیز دادن، یوسف به جان خریدن

3 گم کرده‌ایم خود را، راهی نمای مطرب باشد مگر بدان ره، در خود توان رسیدن

4 حاجی دگر نبرد، قطعا ره بیابان مسکین اگر تواند، یکره ز خود بریدن

1 یار می‌آید و در دیده چنان می‌آید که پری پیکری از عالم جان می‌آید

2 سر سودای تو گنجی است نهان در دل من به زیان می‌رود آن چون به زبان می‌آید

3 من گرفتم که ز عشق تو حکایت نکنم چه کنم کز در و دیوار فغان می‌آید؟

4 به جمالت که اگر بی تو نظر بر خورشید می‌کنم در نظرم تیغ و سنان می‌آید

1 ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی می‌کنم سرو قدت را دعای جان درازی می‌کنم

2 در رسنهای دو زلف کافرت پیچیده‌ام غازیم غازی، به جان خویش بازی می‌کنم

3 کمترینت بنده‌ام کت عاقبت محمود باد سالها شد تا بدین درگه ایازی می‌کنم

4 خاک پایت شد سر من بر سر من می‌گذر تا چو گرد از رهگذارت سرفرازی می‌کنم

1 پیر من از میکده بویی شنید دست زد و جامه سراسر درید

2 خرقه ازان شد که فرو شد به می خرقه صدپاره که خواهد خرید؟

3 جان که غمش خورد و رسیدم به لب رفت دلم تا به چه خواهد رسید؟

4 مشرب صافی حقیقت کسی یافت که او دردی درش چشید

1 مسکین دل من گم شد و کردم طلب وی بردم به کمانخانه ابروی تواش پی

2 خامند کسانی که به داغت نرسیدند من سوخته آن که به من کی رسد او کی؟

3 ساقی به سفال کهنم جام جم آور مطلوب سکندر بد هم در قدح کی

4 صد بار می لعل تو جانم به لب آورد ای دوست به کامم برسان یکدم از آن می

1 چون تحمل می‌کند تن صحبت پیراهنش چون کند افتاده است آن این زمان در گردنش؟

2 دست در گردن که یار کرد با او یا که یافت جز ره پیراهن دولت زهی پیراهنش

3 سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست بیم آن دارم که دود من بگیرد دامنش

4 قوت صبرم چو کوهی بود از آن کاهی نماند بس که عشقش می‌دهد بر باد جو جو خرمنش

1 از گلستان رویت، در دیده خار دارم وز رهگذار کویت، در دل غبار دارم

2 روز الست گشتم، مست از خمار چشمت هر دردسر که دارم، من زان خمار دارم

3 بیمارم از دو چشمت، آشفته از دو زلفت این هر دو حالت از تو، من یادگار دارم

4 گفتی: وفا ندارم، اینم نگو و باقی هر عیب را که گویی، من خاکسار دارم

1 نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش

2 مدعیی جوش می، دید بپیچید سر زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش

3 رند خراباتیش، داد شرابی گران هر که خورد جرعه‌ای باز نیاید به هوش

4 مطرب مجلس بساز، پرده ابریشمیت تا همه بر هم زنیم، پنبه پشمینه پوش

1 مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید که در برابر روی تو روی بنماید

2 چو شانه دست به دندان اگر برم شاید که شانه در سر زلف تو دست می‌ساید

3 لطیفه‌ایست دهان تو تا که دریابد دقیقه‌ایست میان تو تا که بگشاید

4 عروس گل ز جمال تو چون خجل نشود سپیده دم که به گلگونه رخ بیاراید

آثار سلمان ساوجی

40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی