آثار سلمان ساوجی

صفحه 17 از 40
40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتاد همانا بر گل رویش، چو من، عاشق، هزار افتد

2 بخندد غنچه بر لاله، چو لعلش، در کلام آید بپیچد بر سمن سنبل، چو زلفش، بر عذار افتد

3 زرشک لاله رویش، سمن بر خاک، بنشیند ز شرم سنبل زلفش، بنفشه، سوگوار افتد

4 به گرد دیده می‌گردد که تا روی و لبش بیند دل من زان میان، ترسم، که نا گه بر کنار افتد

1 آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد و آن تن درست نیست که بیمار ما نشد

2 دل گوشمال یافت ز سودای زلف او تا این سزا نیافت سزاوار ما نشد

3 در آفتاب گردش از آن ذره برنخاست کو دید روی ما و هوادار ما نشد

4 سودی ندید آن دل بی‌مایه کو بجان سودای ما نکرد خریدار ما نشد

1 جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد دل، بستگی از سنبل خاموش تو دارد

2 ای دانه و دام دل ما، حلقه کویت باز آی که دل، منتظر گوش تو دارد

3 دوشت، همه قصد طرف خاطر ما بود امشب سر زلفت، طرف دوش تو دارد

4 رنگی که سمن یابد، از اقدام تو یابد بویی که صبا دارد، از آغوش تو دارد

1 غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد

2 بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟

3 از زلف او کشیده راهیست در دل من وز دل دریست تا جان، عشقش از آن درآمد

4 یار آشناست اما نشناخت هر کس او را زیرا که هر زمانی، بر شکل دیگر آمد

1 خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد بنفشه در چمن شاد و کش آمد

2 به آب و سبزه و گل می‌کشد دل که آب و سبزه و گل دلکش آمد

3 خوش آمد پیش گل، می‌گفت بلبل خوش آمدهای او گل را خوش آمد

4 گل خوشبوی نیکو رو ندانم چرا فرجام کارش آتش آمد؟

1 خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد گرد آن خاکم که باد از کوی مه رویی برد

2 از هوا داری بجان جویم نسیم صبح را تا سلامی از من بیدل به دلجویی برد

3 چون زهر سویی نشانی می‌دهندش، می‌دهم خاک خود بر باد تا هر ذره‌ای سویی برد

4 با سر زلف مرا سربسته رازی هست ازان دم نمی‌یارم زدن ترسم صبا بویی برد

1 بر دل من تا خیال آن پری پیکر، گذشت کافرم گر در خیالم، صورتی دیگر گذشت

2 ای بسا، کز آتش سودای آن مشکین نفس دود پیچاپیچ من زین آبگون چنبر گذشت

3 از هوا دل گشت لرزان، در برم چون برگ بید هر کجا بادی بران، شمشاد و نسرین بر گذشت

4 تن به پیشت، شمع سان می‌سوخت، در شب تا بمرد دل به کویت، چون صبا می‌داد جان تا درگذشت

1 کیست که قصهٔ مرا پیش نگار من برد؟ باد به گوش او مگر ناله زار من برد

2 نامه نوشته‌ام بسی نیست کبوتری چرا؟ کو بر من بیاید و نامه به یار من برد

3 بار دل و بلای جان، من به کدام تن کشم؟ لاشه ناتوان از آن نیست که بار من برد

4 کار زدست شد کسی چاره من نمی‌برد هم نظر عنایتش چاره کار من برد

1 عذارت خط به بخت ما درآورد سیه بختی است ما را ما درآورد

2 عذرات بود بر حسن تو شاهد جمالت رفت و خطی دیگر آورد

3 چو زلفت پای در دامن کشیدست چرا خط سیاهت سر بر آورد

4 خیال لعل نوشینت، به شب دوش مرا صد پی شبیخون بر سر آورد

1 باد هوای کویت، گرد از جهان برآرد آب جمال رویت، ز آتش، فغان برآرد

2 آبی بر آتشم زن، زان پیشتر، که ناگه خاک مرا هوایت، باد از میان، برآرد

3 بر هر زمین که افتد، از قامت تو سایه تا دامن قیامت، آن خاک جان برآرد

4 مثلث فلک نبیند، با صد هزار دیده چند آنچه دیده‌ها را، گرد جهان برآرد

آثار سلمان ساوجی

40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی