32 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است

2 آن چه ناز تو فزون می کند و رحم تو کم اثر صبر کم و ناله ی بسیار من است

3 آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست آن چه آسان نشود هرگز از آن کار من است

4 غمگسارم تویی و بی تو چنانم که کنون دشمن من به غم عشق تو غم خوار من است

1 زاهل امتحان کس در میان نیست که بر دست تو تیغ امتحان نیست

2 جفای او به کام تست از آن دل به فکر انتقام آسمان نیست

3 حباب آسا گشودم چشم و دیدم که چیزی از وجودم در میان نیست

4 مگر دستار بر رطل گران داد که شیخ شهر با ما سر گران نیست

1 ندارد تحفهٔ جان گر حقارت زما صد جان و از او یک اشارت

2 عبارت از حیات جاودان چیست؟ لب شیرین آن شیرین عبارت

3 بهای بوسه ی جان بخش جان خواست ندانم چیست سودش زین تجارت؟

4 اگر از شوق خواهی نسپرم جان نهان از من به قتلم کن اشارت

1 جان کیست ندانم که در این شهر برایت ناکرده فدای همه جانها به فدایت

2 حسنت ز حد افزون شد و غیرت نگذارد کز چشم بد خلق سپارم به خدایت

3 تأثیر دعایش سبب ترک جفا شد ای کاش نبودی اثری ای دل به دعایت

4 با این که بود جای تو دایم به دل من هر لحظه ندانم که به جویم زکجایت

1 با غیر ز می پر است جامت شادیم به عیش ناتمامت

2 اندیشه ی مرهم ارکند دل گو لذت زخم او حرامت

3 انکار قیامت ارکند کس برخیز که بنگرد قیامت

4 ای مرغ دل از نخست گسترد دامی ز وفا و کرد رامت

1 تا این دل دیوانه بود عاقلهٔ ما از طعن جنون بیهده باشد گلهٔ ما

2 آسوده غم عشق ز تنگی دو عالم روزی که نمودند به او حوصلهٔ ما

3 شادابی دل داده به خار و خس این دشت خونی که به هر گام چکد ز آبلهٔ ما

4 عمریست که پوییم ره کویش اگرچه از او نبود جز قدمی فاصلهٔ ما

1 خوش آنکه چشم تو گاهی بمن نگاهی داشت نداشت گاهی اگر التفات گاهی داشت

2 گذشت آنکه دل آن نگار سنگین دل حذر ز ناله و اندیشه ی ز آهی داشت

3 عجب نبود که او بگذرد ز جرم دلم بجز گناه محبت اگر گناهی داشت

4 شدم هلاک غم او و بد گمانی بین که در محبت من باز اشتباهی داشت

1 گر خرد سنجد مه روی تو را با آفتاب آنقدر بیند تفاوت کز سهابا آفتاب

2 ماه دوشت دیده مهر امروز شرمش باد اگر باز طالع گردد امشب ماه و فردا آفتاب

3 آفتاب و سرو می گفتم تو را گر داشتی عارض تابنده سرو و قدر عنا آفتاب

4 هر شب اندازد سپر از تیر آه من بلی چون تو کی دارد دلی از سنگ خارا آفتاب؟

1 کرده روی خود به خون دل خضاب از لب چون لعل نایت لعل ناب

2 روی تو در خواب بیند چشم من چشم من گر بی تو بیند روی خواب

3 خود وفا از مردم عالم مخواه سردی از آتش مجو آب از سراب

4 غنچه ی او پرده دار اختران سنبل او سایبان آفتاب

1 یاری مخواه از آن که به ما سازگار نیست یاری که یار اهل وفا نیست یار نیست

2 آسودگی زوصل مجوز انکه هیچ گه بلبل به بی قراری فصل بهار نیست

3 ناکامی دل است اگر کام روزگار چون من کسی به کام دل روزگار نیست

4 با هر که خلف وعده کند شرمسار ازوست رشک آیدم به هر که ازو شرمسار نیست

آثار سحاب اصفهانی

32 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی