غافل است آن که از دلم دل از سحاب اصفهانی غزل 287
1. غافل است آن که از دلم دل او
گوبیندیش ز آه غافل او
...
1. غافل است آن که از دلم دل او
گوبیندیش ز آه غافل او
...
1. هر که کند منع من از روی تو
کاش به بیند رخ نیکوی تو
...
1. شبهای هجر خواب به چشم پر آب کو؟
یا خواب بخت چشم مرا بخت خواب کو؟
...
1. گفتم: به دل شکیب تو حسرت نصیب کو؟
گفتا: به درد عشق نکویان شکیب کو؟
...
1. در دام صیاد ای فلک یا ذوق فریادم مده
یا آن که از فریاد من رحمی به صیادم مده
...
1. کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه
من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
...
1. دردا که وفا در این زمانه
از اهل زمان بود فسانه
...
1. به بند زلف آن دلبر دلم همراه جان مانده
به دامی مانده مرغی لیک با هم آشیان مانده
...
1. یاری از یار من و چرخ ستمکار مخواه
یاری از چرخ اگر خواستی از یار مخواه
...
1. نمیدانم کسی در کوی او دارد گذر یا نه
اگر دارد گذر از حال دل دارد خبر یا نه
...
1. ز آن روی جان بخش ز آن قد دلخواه
جان و دل من درناله و آه
...
1. از او به یاری بختم امید غمخواری
ولی دریغ که بختم نمی کند یاری
...