آثار سعیدا

صفحه 9 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و نماست ای بسا گریه که چون شمع ز باد است و هواست

2 سرکنم خم به طمع این چه حکایت باشد دست بالا نکنم گر همه هنگام دعاست

3 دلنشین شد بد و نیک و ادب و بی ادبی تا ز پیش نظرم رسم تواضع برخاست

4 غم خورد طالب و گو شاد نگردد محبوب گرچه خورشید نبالید ولیکن مه کاست

1 باعث آمدن روح به ابدان، عشق است سبب معرفت حضرت انسان عشق است

2 آفتاب از نفس صبح محبت شد گرم مرشد و پیشرو صاف ضمیران عشق است

3 مصر را یوسف ما کرد به عالم مشهور سبب گرمی بازار عزیزان عشق است

4 ناشناسیم و در این خانه به عجز آمده ایم منعمان راست سلام و به فقیران عشق است

1 گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوبی است ساقی بشارتت باد امروز روز خوبی است

2 زنجیرهای فولاد گشت آب از دم گل سرو سهی شد آزاد امروز روز خوبی است

3 خوبان به جان عشاق کردند داد و بیداد ناز و کرشمه بنیاد امروز روز خوبی است

4 ای پادشاه خوبان غم های دور گردان با جام می بر از یاد، امروز روز خوبی است

1 آن آفرین جهان که نگهدار عالم است هر دلبر زمانه هم اغیار عالم است

2 چشمی که وا ز کثرت غفلت نمی شود تا روز حشر دیدهٔ پندار عالم است

3 نازم به آن بتی که به هر پا گذاشتن صد گام پیش از پی آزار عالم است

4 در قید ماست عالم و ما حظ نمی کنیم ای وای بر کسی که گرفتار عالم است

1 مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نیست کافرام اما مراد و مقصد من دیر نیست

2 کشتن خود را روا دارم که در کوی حبیب غیر من دیگر در این دارالصفا کس غیر نیست

3 ضد هر شی باعث عرفان آن شی می شود هر که را از شر وقوفی نیست او را خیر نیست

4 می رساند در نگاهی خویش را بر جان و دل تیزپرتر از خدنگ ماهرویان طیر نیست

1 عشق پرشور است و ما پراضطراب یار بی رحم است و ما بی آب و تاب

2 دوش زلفش در خیال من گذشت تا سحر شب مار می دیدم به خواب

3 چشم او را در نظر آورده ام می توانم کرد عالم را خراب

4 می روم از هوش و می گوید دلم یا شراب و یا شراب و یا شراب

1 تو جان و من به جانت گشته طالب تو نور دیده و از دیده غایب

2 چنان قانون شرعت زد بر آهنگ که از می شد لب پیمانه تایب

3 جهان بس خورده با هم فرق نتوان که در این دوران غرایب از عجایب

4 ز دست خویش در آتش فتادی که در معنی اقارب شد عقارب

1 شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نیست درگاه تو جایی است که گنجایش جا نیست

2 آتش که درون کار کند شعله ندارد آن را که دلش سوخته انگشت نما نیست

3 تا یک نظر از رهگذر دیده درآید یک رهگذری نیست که صد دیده ورانیست

4 دست کرمت بسته ره و رسم طلب را در شهر و دیاری که تویی نام گدا نیست

1 برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما دور گردون هست تقلیدی ز دوران شما

2 تا قیامت باد با هم روبه‌رو ای مهوشان سینهٔ صافی‌دلان و تیغ عریان شما

3 گر نه‌اید ای دوستان از اهل عزت خود چراست آسمان کرسی به دوش و سفره [و] خوان شما

4 چند می‌پرسی که مجنون کرد و عقلت را که برد مستی چشم سیه سرو خرامان شما

1 گریه در بزم یار، بی ادبی است خنده هم ز این قرار، بی ادبی است

2 اتحادم به امر مطلوب است ورنه بوس و کنار بی ادبی است

3 ستم و جور درد عشقش را باز با او شمار بی ادبی است

4 در جهانی که افتقار سزاست از جهان افتخار بی ادبی است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی