آثار سعیدا

صفحه 7 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست سوز جگر و چشم تر و دردسری هست

2 تا سر ننهی بی سر و سامان ننشینی چون کشتی طوفان زده هر دم خطری هست

3 تا هست در این جسم، ز جان صورت خالی بر ناصیهٔ من ز مؤثر اثری هست

4 این هستی موهومهٔ ما شاهد بعد است پروانه کباب است که تا بال و پری هست

1 گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر نیست غیر دل دادن به چشم شوخ او تدبیر نیست

2 تیغ ابرو مانع ظلم است چشم شوخ را پاسبانی بر سر کافر به از شمشیر نیست

3 گر مریدان را مراد از زهد، شیخی کردن است هیچ تدبیری برای این به از تزویر نیست

4 ای که از خلوت خرابات آمدی خوب آمدی سر بزن پایی بزن این خانهٔ تصویر نیست

1 یار ما خوب است اما خوب نیست با رقیبان خوب، با ما خوب نیست

2 ما کجا و مجلس واعظ کجا صحبت خرسنگ و مینا خوب نیست

3 اندرین بازیگه طفلان راه از کناری جز تماشا خوب نیست

4 یار را با ما نخواهد هر که دید کور بهتر او که بینا خوب نیست

1 صافیدلی چو آینه در این زمان کم است ور هست همچو آب روان در پی هم است

2 نبود عجب که منت آسودگی کشم زخم صحیح ناشده در زیر مرهم است

3 آیینه از تراش و خراش است پرضیا روشنگر طبیعت ما خلق عالم است

4 آب از دهان ساغر جمشید می رود صبحی دمی که غنچهٔ گل پر ز شبنم است

1 جلا می دهد سینه را اخگر ما ز دل می برد زنگ، خاکستر ما

2 به خون لاله سان بارها شسته ایم سیاهی نشد پاک از دفتر ما

3 نخواهیم سر در کشیدن به عجز اگر تیرباران شود بر سر ما

4 دلیل حوادث توانیم گشتن که هر داغ شمعی است بر پیکر ما

1 دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب ای عشق مدد ساز که خون می کنم امشب

2 تا عشق بنا گشته جهان یاد ندارد عیشی که به این بخت زبون می کنم امشب

3 غم نخل و ثمر آه و نفس سوخته آخر خود گوی که بی روی تو چون می کنم امشب؟

4 سیلی که برد زنگ ز آیینهٔ عالم از دیدهٔ خونبار برون می کنم امشب

1 صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است؟ پای خوابیده چه داند که چه در زیر سر است؟

2 باخبر بودن از آیین جهان نیست کمال کامل آن است که از غیر خدا بی خبر است

3 به قدم سیر جهان کار هوسناکان است سالک آن است که بی منت پا در سفر است

4 غم مخور ای دل اگر بی هنرت می خوانند هست [جایی] که همه عیب تو آنجا هنر است

1 بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما مژگان چشم آبله شد خار راه ما

2 از عجز ما همیشه قوی رشک می برد با برق می زند دو برابر گیاه ما

3 یک نکته ای است در نظر اهل معرفت از خط سرنوشت شکست کلاه ما

4 از خشم چرخ و کشمکش دست روزگار شد چون کمان شکستگی ما پناه ما

1 نازک دلی که آینه دار نزاکت است دایم به فکر نقش و نگار نزاکت است

2 آرامگاه آن قد و بالین ناز او دوش نزاکت است و کنار نزاکت است

3 آن حسن نازپرور و خط بنفشه فام باغ نزاکت است و بهار نزاکت است

4 آن کاو سبوی دختر رز می کشد به دوش منت کشد که حامل بار نزاکت است

1 باخبر باش که از حال خبرداری هست خواب منع است در آن خانه که بیداری هست

2 سخن دوست به بیگانه نباید گفتن می ننوشیم در آن بزم که هشیاری هست

3 گرچه گل ناز به همراهی بلبل دارد لاله را همچو منی سوخته دل یاری هست

4 عهد کردم به کسی [خواجگیی] نفروشم در جهان تا به غلامیم خریداری هست

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی