آثار سعیدا

صفحه 7 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب تابش خورشید بر خورشید شد پیدا نقاب

2 روز محشر روی او از هیچ کس پوشیده نیست می شود خجلت به چشم عاصیان فردا نقاب

3 آسمان در فکر دیدارش سراپا دیده شد تا مبادا افکند از روی مه سیما نقاب

4 خوشتر از دل نیست جای ذکر جانان هوش دار دختر رز را نباشد بهتر از مینا نقاب

1 غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خواب تا نیفشاند سحر بر روی گل شبنم گلاب؟

2 شورش دیوانه از زنجیر کی کم شود می تواند منع جوش بحر سازد موج آب؟

3 در ترقی می شود حرص از هجوم مال و جاه تشنگی افزون شود نزدیک چون گردد سراب

4 دعوی میخانه در میخانه گردد باز صاف کی نشنید بر زمین موجی که برخیزد ز آب؟

1 دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب ای عشق مدد ساز که خون می کنم امشب

2 تا عشق بنا گشته جهان یاد ندارد عیشی که به این بخت زبون می کنم امشب

3 غم نخل و ثمر آه و نفس سوخته آخر خود گوی که بی روی تو چون می کنم امشب؟

4 سیلی که برد زنگ ز آیینهٔ عالم از دیدهٔ خونبار برون می کنم امشب

1 تو جان و من به جانت گشته طالب تو نور دیده و از دیده غایب

2 چنان قانون شرعت زد بر آهنگ که از می شد لب پیمانه تایب

3 جهان بس خورده با هم فرق نتوان که در این دوران غرایب از عجایب

4 ز دست خویش در آتش فتادی که در معنی اقارب شد عقارب

1 از پیر همت و کرمی ای جوان طلب چون تیر قوت و مددی از کمان طلب

2 ای دادخواه دست به دامان عشق زن هر حاجتی که هست از این خاندان طلب

3 کس بی نصیب روزی خود را نمی خورد اول بیار قسمت و آن گاه نان طلب

4 موقوف امر توست دل و جان و هر چه هست بیرون شو از نقاب و حجاب و روان طلب

1 شبی که مست بیاید به خواب من مطلوب دهد به غمزه شراب و کباب من مطلوب

2 از آن دو لعل شکرخا چو مدعا پرسم به غیر بوسه چه گوید جواب من مطلوب؟

3 حواله ام به دو زلف سیاه خواهد کرد چو بیند از غم خود پیچ و تاب من مطلوب

4 ز پرتو رخ او نور دیده بوده و دل نمی نموده به من از حجاب من مطلوب

1 روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت آتشکدهٔ مهر به دور قمر انداخت

2 بی روی تو هر قطرهٔ اشکی که برون شد از دل همه را دیدهٔ من از نظر انداخت

3 در عین سخن خندهٔ آن لب نه ز عقل است از مستی بسیار نمک در شکر انداخت

4 از عاشق بیچاره چه خواهند که بلبل یک مشت پری داشت در این رهگذر انداخت

1 صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ریخت خون دل شد شام غم از دیده ام ایام ریخت

2 سرخ ناگردیده ریزد خون دل را دل به زور حیف این می را که از خم ساقی ما خام ریخت

3 ساقی بزم طرب تا عقل دوراندیش شد رنگ مینا را شکست و آبروی جام ریخت

4 آسمان هر مایهٔ نازی که پیدا کرده بود جمله را یکبارگی در پای این اندام ریخت

1 گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت چشم ما خواب گرانی داشت این افسانه ریخت

2 خون بلبل را به جوش آورد گل را رنگ داد در چمن هر قطره صهبایی که از پیمانه ریخت

3 عشق دل ها را فشرد و چشم ها را آب داد گرچه از خم برد ساقی باده در پیمانه ریخت

4 سیل، راه خانهٔ ما را نخواهد یافت حیف پیشتر از او در و دیوار این ویرانه ریخت

1 در بزم عشق نشئهٔ تأثیر صحبت است ساقی است پیر بیعت و خم پیر صحبت است

2 خلوت طریق سلسلهٔ نقشبند نیست پای دلم همیشه به زنجیر صحبت است

3 عشقیه نشئه از دل هم جذب می کنند طالب همیشه در پی تدبیر صحبت است

4 بیرون ز کون، مجلس روشندلان بود گردون بنای خانهٔ تصویر صحبت است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی