بی رمز درد، کس نشود آشنای ما از سعیدا غزل 48
1. بی رمز درد، کس نشود آشنای ما
خالی ز ناله نیست نی بوریای ما
...
1. بی رمز درد، کس نشود آشنای ما
خالی ز ناله نیست نی بوریای ما
...
1. ظهور نعمت منعم بود گدایی ما
نوای عالم معنی است بینوایی ما
...
1. ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها
چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها
...
1. نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جانها
از آن چشمی که مجنون گشته آهو در [بیابانها]
...
1. سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب
از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب
...
1. با تهی دستی علو همت است این از حباب
کاسه اش بر آب و هرگز تر نمی گردد ز آب
...
1. تا کجا رفتار دلجوی تو را دیده است آب
کز هوای جلوه ات بر خویش گردیده است آب
...
1. روشنگر زمان و زمین است آفتاب
یک صفحه از کتاب مبین است آفتاب
...
1. در خم هر حلقهٔ زلفش رهین است آفتاب
سایه سان پیش قد او بر زمین است آفتاب
...
1. کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب
تا شد غزال چشم سیه رام آفتاب
...
1. ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب
فرصت غنیمت است بده رایگان شراب
...
1. عشق پرشور است و ما پراضطراب
یار بی رحم است و ما بی آب و تاب
...