آثار سعیدا

صفحه 4 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا که غیر وقت چه داند کسی صفای مرا

2 چه نسبت است دلم را به جسم زار و نزار که استخوان نکند صید خود همای مرا

3 غمی ز مرگ چو آتش نداشتم دیشب که کرد اخگر من گرم داشت جای مرا

4 چو اهل زرق و ریا دلق من به نیل مزن بزن به بادهٔ رنگین خم، ردای مرا

1 چو بو دهد صبحم به دست باد صبا به گردن نفس افتاده می روم از جا

2 قسم به قبضهٔ قدرت که بر سر مردان شکوه سایهٔ شمشیر به ز بال هما

3 ز خاک تربت من بوی عشق می آید برند خاک مزار مرا عبیرآسا

4 بیا به کنج خرابات و فارغ از همه شو خوشا عبادت مخفی که نیست بوی ریا

1 ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو را دل دیوانه می داند نگاه طفل بدخو را

2 ز فکر روز محشر صبحدم آسوده برخیزد اگر بیند کسی در خواب آن چشم سخنگو را

3 سری در پیش افکن یک نفس پاس دم خود دار که اهل دل کنند آیینهٔ خود چشم زانو را

4 جهان دیوانه می گردد چو از رخ پرده بردارد که من خود دیده می گویم صفات آن پری رو را

1 راه در معموره ها گر نیست این دیوانه را راه می دانیم ای دل گوشهٔ ویرانه را

2 می کند خالی دل ما را ز غم های جهان از کرم هر کس که پر می می کند پیمانه را

3 از تجلی با صفا دارد جهان را روی او می کند روشن ز پرتو شمع ما این خانه را

4 خوش نمی آید به گوش خلق جز بانگ تهی زان سبب واعظ همی گوید بلند افسانه را

1 ظهور نعمت منعم بود گدایی ما نوای عالم معنی است بینوایی ما

2 زمانه افسر شاهی به روی خاک انداخت چو دید شوکت و شأن برهنه پایی ما

3 بیار باده و با ما مصاحبت انگیز که بیخودی است ره و رسم آشنایی ما

4 نه زهد خشک فروشیم آبرو خواهیم نه ترک دنیی دون است پارسایی ما

1 فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است

2 نمی رود ز دلم لذت فراموشی همیشه حرف الف درس اولین من است

3 در آن جهان که خزان و بهار را ره نیست بهشت، یک چمن ساحت زمین من است

4 ز بسکه دست ندامت به یکدگر زده ام غبار دور زمان گرد آستین من است

1 هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر است وای بر پیمانه و مینای ما کز خون پر است

2 شیشهٔ ما را شکستی خوب کردی پر نبود خاطر ما را نگه داری ستمگر، چون پر است

3 الفتی دارد به ما اندوه از روز الست گر درون خالی شد از غم، نیست غم، بیرون پر است

4 بسکه دل ها آب گشت از دست چرخ بی وفا از شراب ناب [انده] شیشهٔ گردون پر است

1 نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست هر دو عالم را فصاحت بستهٔ دشنام اوست

2 آفتاب از پرتو عکسش نشانی می دهد ساغر سرشار معنی، جرعه سنج جام اوست

3 خویش را همرنگ زلفش گفت و عنبر شد خجل روسیاهی های او آخر ز فکر خام اوست

4 باغبان گل را به یاد عارضش جا داده است در چمن مقصود از سرو سهی اندام اوست

1 چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است گوشهٔ دامن پاک و دل غمناک یکی است

2 بعد مردن نکشم منت آرایش قبر چون برد خواب گران تخت زر و خاک یکی است

3 مطلب از سیر چمن روی تو باشد ما را چون تو منظور نباشی گل و خاشاک یکی است

4 دست بردار ز جان چون اجلت کرد اسیر صید را گوشهٔ دام و سر فتراک یکی است

1 حرف هر کس ز فکر خام خود است جنبش هر که از مقام خود است

2 آسمان با وجود این همه شأن متفکر به صبح و شام خود است

3 دیده ام شیخ و پیر و ترسا را هر که در فکر کام و جام خود است

4 واعظی را که زیر پا کرسی است عاشق صنعت کلام خود است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی