آثار سعیدا

صفحه 4 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو را دل دیوانه می داند نگاه طفل بدخو را

2 ز فکر روز محشر صبحدم آسوده برخیزد اگر بیند کسی در خواب آن چشم سخنگو را

3 سری در پیش افکن یک نفس پاس دم خود دار که اهل دل کنند آیینهٔ خود چشم زانو را

4 جهان دیوانه می گردد چو از رخ پرده بردارد که من خود دیده می گویم صفات آن پری رو را

1 راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را نیست تکلیفی ز عالم مردم آزاده را

2 گر ز ملک بیخودی زاهد خبر یابد شبی صبح ناگردیده با می می دهد سجاده را

3 چشم پوشیدن ز عالم، عالم امن است و بس کس برون از تن نمی آرد لباس مرده را

4 در لباس شعر، معنی لطف دیگر می دهد جلوه رنگین تر بود حسن درون پرده را

1 بشکند آن تندخو چون آستین جامه را می کند خون شهیدان زینت هنگامه را

2 در بیان آن کمر از مو قلم کردم نشد از خیال خود تراشیدم بنان خامه را

3 می تواند زاهد بیچاره از سر بگذرد لیک نتواند که بگذارد ز سر عمامه را

4 غنچهٔ مکتوب گل واگشت در صحن چمن می روم از خویش می گویم جواب نامه را

1 راه در معموره ها گر نیست این دیوانه را راه می دانیم ای دل گوشهٔ ویرانه را

2 می کند خالی دل ما را ز غم های جهان از کرم هر کس که پر می می کند پیمانه را

3 از تجلی با صفا دارد جهان را روی او می کند روشن ز پرتو شمع ما این خانه را

4 خوش نمی آید به گوش خلق جز بانگ تهی زان سبب واعظ همی گوید بلند افسانه را

1 رفتار محال است ز کوی تو کسی را نبود گذر از یک سر موی تو کسی را

2 از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را

3 مشکل که تو را بیند و از جا نرود کس چون یاد کند شیفته بوی تو کسی را

4 در هر صفت از خویش برون رفتم و دیدم جز ذات تو ره نیست به سوی تو کسی را

1 شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما رنگ پریده می شکند آب و تاب ما

2 پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما

3 آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید خوش توبه ها شکست ز بوی شراب ما

4 پیوسته سر دهد به هوای نگاه او با بحر اتحاد ندارد حباب ما

1 ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما آن است بیشتر سبب افتخار ما

2 داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش در یک چمن نشسته خزان و بهار ما

3 از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار ز این بیشتر چه کار کند اختیار ما؟

4 داریم غربت و الم هجر و شکر و صبر درمان درد یار بود در دیار ما

1 بی غم نفسی نیست دل باخبر ما زخمی است که سوزد به دل ما جگر ما

2 دیدیم که این چشم به آن روی سزا نیست برخاسته منظور ز پیش نظر ما

3 ما شعله نماییم ولی تشنه نوازیم چون ابر چکد آب ز برق شرر ما

4 شمشیر خجالت که کشد لاف درونان بی رنگ برآید ز جگر نیشتر ما

1 جلا می دهد سینه را اخگر ما ز دل می برد زنگ، خاکستر ما

2 به خون لاله سان بارها شسته ایم سیاهی نشد پاک از دفتر ما

3 نخواهیم سر در کشیدن به عجز اگر تیرباران شود بر سر ما

4 دلیل حوادث توانیم گشتن که هر داغ شمعی است بر پیکر ما

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی