هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است از سعیدا غزل 84
1. هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است
هر نفس از دل غمدیده نوای دگر است
...
1. هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است
هر نفس از دل غمدیده نوای دگر است
...
1. عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر است
غیر تکمیل خود ایشان را کمال دیگر است
...
1. دل ناخدای بحر تماشای دیگر است
این گوهر یگانه ز دریای دیگر است
...
1. به پیش چشم من دریا چه چیز است
به ذوق خاطرم صحرا چه چیز است
...
1. در خرابات مغانم جا بس است
از دو عالم ساغر و مینا بس است
...
1. حرف آن لب شنفتنم هوس است
سخن از باده گفتنم هوس است
...
1. هر شیوه ای که هست در این جا بجا خوش است
از گل صفا و رنگ ز بلبل نوا خوش است
...
1. از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست
عقل تا در خانهٔ ما پیشوا و کدخداست
...
1. باعث آمدن روح به ابدان، عشق است
سبب معرفت حضرت انسان عشق است
...
1. بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است
پای برهنه سیر گل [و] خار مشکل است
...
1. آن را که هوای رخ خوب تو تولاست
کفر است ورا مذهب و اسلام تبراست
...
1. آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست
هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست
...