آثار سعیدا

صفحه 10 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 هر شیوه ای که هست در این جا بجا خوش است از گل صفا و رنگ ز بلبل نوا خوش است

2 یک دم حضور را به جهانی نمی دهیم عالم به کام ماست اگر وقت ما خوش است

3 دلبر که یار شد مزه از عشق می رود معشوق پرستیزه و ناآشنا خوش است

4 دل موج خیز گریه و چشمم ز خون پر است ساقی بیار باده صفا و هوا خوش است

1 از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست عقل تا در خانهٔ ما پیشوا و کدخداست

2 بی فنا کی دیدهٔ باطن شود بینا به حق نیستی گردی است کان در چشم هستی توتیاست

3 هر که در چشم خلایق شد سبک در راه عشق جذبهٔ مطلوب با او همچو کاه و کهرباست

4 خسته ما به ز قند و گل نگردد ای طبیب زان شکر لب، حرف تلخی یاد اگر داری دواست

1 باعث آمدن روح به ابدان، عشق است سبب معرفت حضرت انسان عشق است

2 آفتاب از نفس صبح محبت شد گرم مرشد و پیشرو صاف ضمیران عشق است

3 مصر را یوسف ما کرد به عالم مشهور سبب گرمی بازار عزیزان عشق است

4 ناشناسیم و در این خانه به عجز آمده ایم منعمان راست سلام و به فقیران عشق است

1 بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است پای برهنه سیر گل [و] خار مشکل است

2 گفتم به چشم او که چرا دلبر است گفت پرهیز پیش مردم بیمار مشکل است

3 موسی ز ضعف دل به عصا تکیه کرد و رفت تا کوه طور دید که دیدار مشکل است

4 الحق به غیر حق نتوان گفت حق منم رفتن به پای خود به سر دار مشکل است

1 آن را که هوای رخ خوب تو تولاست کفر است ورا مذهب و اسلام تبراست

2 با آن که مرا دیدهٔ امید به بالاست چشمم به امید رخ زیبای تو بیناست

3 بی خواهش ما هر چه رسد از تو حلال است در مذهب ما آن حرام است تمناست

4 هر گرد و غباری که به دل بود ز هجرت از باغ وصال تو نسیم آمد و برخاست

1 آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست

2 پیش رندان باده چون از جوش افتد کامل است با ادافهمان عالم، خامشی گفتار ماست

3 چشم ما هرگز نشد سیر از تماشای رخش آن که هرگز به نمی گردد دل بیمار ماست

4 برنمی دارد ز پایش دست، هر جا می رود سایهٔ آن دلربا هم در پی آزار ماست

1 آن خانه برانداز که خود راهبر ماست همخانهٔ ما همره ما همسفر ماست

2 آن یار مبرا ز خیالات عیان است سری که نهان است ز دل در نظر ماست

3 دارد سر منصور در این باغ، مکافات آن نخل به بار آمده و این ثمر ماست

4 آن صید ضعیفیم که سرپنجهٔ باز است دست تهی بهله اگر در کمر ماست

1 هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ماست هر چند که او می دهد از ماست که بر ماست

2 سرچشمه بود قسمت ما آب روان را این آب که جو می دهد از ماست که بر ماست

3 گر غیر از آن کوی شود [رد] چه عجایب؟ ما را که چه رو می دهد از ماست که بر ماست

4 خویشی که ز ما تافت جبین، غیر شناسیم بیگانه که رو می دهد از ماست که بر ماست

1 صافیدلی چو آینه در این زمان کم است ور هست همچو آب روان در پی هم است

2 نبود عجب که منت آسودگی کشم زخم صحیح ناشده در زیر مرهم است

3 آیینه از تراش و خراش است پرضیا روشنگر طبیعت ما خلق عالم است

4 آب از دهان ساغر جمشید می رود صبحی دمی که غنچهٔ گل پر ز شبنم است

1 آن آفرین جهان که نگهدار عالم است هر دلبر زمانه هم اغیار عالم است

2 چشمی که وا ز کثرت غفلت نمی شود تا روز حشر دیدهٔ پندار عالم است

3 نازم به آن بتی که به هر پا گذاشتن صد گام پیش از پی آزار عالم است

4 در قید ماست عالم و ما حظ نمی کنیم ای وای بر کسی که گرفتار عالم است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی