چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است از سعیدا غزل 108
1. چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است
تا می چکد ز شیشه میم، جام روشن است
...
1. چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است
تا می چکد ز شیشه میم، جام روشن است
...
1. عقل هندوی میفروش من است
گل و مل پیشکار هوش من است
...
1. شرابخانهٔ معنی،دل بهوش من است
پیالهٔ می وحدت، لب خموش من است
...
1. فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است
شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است
...
1. شادی هر دو جهان از دل غمگین من است
صاف تر ز آینهٔ مهر فلک، کین من است
...
1. خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است
این دور را قدح نه به اندازهٔ من است
...
1. آنچه در شش جهات گردون است
بهر اثبات ذات بیچون است
...
1. در مبند بر رویم سجده گاه من این است
ابروی تو را نازم قبله گاه من این است
...
1. خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست
این پیر سالخورده جوانی کند رواست
...
1. از راه دیده دل بر جانان رود رواست
این قطرهٔ فتاده به عمان رود رواست
...
1. گردون مروتی به فقیران نداشته است
این تیره کاسه، طاقت مهمان نداشته است
...
1. چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است
جز خویش هر چه دیده در این جا گرفته است
...