آثار سعیدا

صفحه 12 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 شرابخانهٔ معنی،‌دل بهوش من است پیالهٔ می وحدت، لب خموش من است

2 برای ناقص چندی دلم نمی سوزد جهان پر ز هوس،‌ دیگ خام جوش من است

3 تنم به خواهش دل جامه ای نپوشیده است سری که بار تعلق ندیده دوش من است

4 به هر قدم دل مسکین چو بید می لرزد که بار خاطر نازک دلان به دوش من است

1 فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است

2 نمی رود ز دلم لذت فراموشی همیشه حرف الف درس اولین من است

3 در آن جهان که خزان و بهار را ره نیست بهشت، یک چمن ساحت زمین من است

4 ز بسکه دست ندامت به یکدگر زده ام غبار دور زمان گرد آستین من است

1 شادی هر دو جهان از دل غمگین من است صاف تر ز آینهٔ مهر فلک، کین من است

2 برهمن، صورت آن بت که تواش می جویی معنیش نقش خیال دل سنگین من است

3 دو جهان یک قدح آب نماید به نظر جام جم نشئه ای از کاسهٔ چوبین من است

4 سرو درمانده به گل از هوس مصراعم گل پریشان شدهٔ معنی رنگین من است

1 خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است این دور را قدح نه به اندازهٔ من است

2 مضمون بکر غیر خموشی نیافتم بستن لب از سخن، سخن تازهٔ من است

3 رنگ پریده ام پر و بالم [شکستنی] است بوی گلم هوای تو جمازهٔ من است

4 آن دفتر درخت خزان دیده ام که باد دایم به فکر بستن شیرازهٔ من است

1 آنچه در شش جهات گردون است بهر اثبات ذات بیچون است

2 آنچه آورده از عدم به وجود به حقیقت نگر که موزون است

3 لیلیی را که نیستش طرفی هر طرف صدهزار مجنون است

4 عارفان زان شدند دیوانه که شناسش ز عقل بیرون است

1 در مبند بر رویم سجده گاه من این است ابروی تو را نازم قبله گاه من این است

2 یاد می کنم او را می روم ز یاد خود سخت تیزگامم من جلوه گاه من این است

3 گفتگوی بدگو را کی قبول می سازد؟ با گدا سری دارد طرز شاه من این است

4 وقت عرض حال خود مطلب از دلم تا لب نارسیده می سوزد کار آه من این است

1 خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست این پیر سالخورده جوانی کند رواست

2 دارد بتی چو شیشهٔ می در بغل کسی گر سجده ها به خویش نهانی کند رواست

3 این ساحری که مردم چشم تو می کند از بحر و بر خراج ستانی کند رواست

4 زخم خدنگ چشم سیاهی است در دلم چشمم به گریه سرمه فشانی کند رواست

1 از راه دیده دل بر جانان رود رواست این قطرهٔ فتاده به عمان رود رواست

2 آتش به باغ در زده امروز حسن او پروانه هم به سیر گلستان رود رواست

3 با عاشقان پاک چه نسبت رقیب را خود مرده ای میان شهیدان رود رواست

4 رفتم ز خویش تا بر جانان و گفتمش گر عاشقی به کوی تو پنهان رود رواست

1 گردون مروتی به فقیران نداشته است این تیره کاسه، طاقت مهمان نداشته است

2 شوری که در محیط دلم موج می زند نوح نبی ندیده و طوفان نداشته است

3 بوی گلاب شرم نمی آید از خویش این شاخ گل مگر که نگهبان نداشته است

4 ای فخر کاینات بهشتی، به این کمال چون قامت تو سرو خرامان نداشته است

1 چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است جز خویش هر چه دیده در این جا گرفته است

2 دیگر کشد سر از بغل حکم آسمان دیوانه ای که دامن صحرا گرفته است

3 اکثر ز سیر خویشتنش روی داده است فیضی که چشم ما ز تماشا گرفته است

4 زاهد اگرچه ترک سرانجام کرده است آوازه اش ولی همه دنیا گرفته است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی