آثار سعیدا

صفحه 11 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 آن که نامش جان جانان است آن جانان ماست آن که قربان می‌شود هردم به جانان، جان ماست

2 مشرب ما ترک دنیا، مذهب ما نفی غیر دین ما اثبات حق و کفر ما ایمان ماست

3 ما به دشت بی‌خودی و بی‌غمی خو کرده‌ایم صحبت اهل تکلف قید ما زندان ماست

4 خلعت ما خرقه و تاج کیانی ترک سر مفلسی‌ها دستگاه، افتادگی‌ها شأن ماست

1 نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و نماست ای بسا گریه که چون شمع ز باد است و هواست

2 سرکنم خم به طمع این چه حکایت باشد دست بالا نکنم گر همه هنگام دعاست

3 دلنشین شد بد و نیک و ادب و بی ادبی تا ز پیش نظرم رسم تواضع برخاست

4 غم خورد طالب و گو شاد نگردد محبوب گرچه خورشید نبالید ولیکن مه کاست

1 چه شور است این که در کاشانهٔ ماست که عقل ذوفنون دیوانهٔ ماست

2 فلک صیاد ما صید و جهان دام نصیب و قسمت، آب و دانهٔ ماست

3 نمی دانم که را قسمت نمایند شرابی را که در پیمانهٔ ماست

4 حکایت های آدم تا به این دم چو نیکو بنگری افسانهٔ ماست

1 جولانگه معنی دل هشیار نعیم است فیض سحر از دیدهٔ بیدار نعیم است

2 بسته است بلاغت کمر و دست، فصاحت در بندگی نطق گهربار نعیم است

3 جنت ز تجلای جمال است منور فیض نظر پاک ز دیدار نعیم است

4 بر روی زمین نقش حصیر است اگر فرش آن مسند زرباف و قلمکار نعیم است

1 در خانه ای که جای کسی نیست جای ماست بامی که بر هواست بنایش بنای ماست

2 لنگر، جفا و صبر و هوا جذب و موج، اشک خون بحر و دل سفینه و غم ناخدای ماست

3 آن را که احتیاج نباشد به بندگی از بندگان بی سر و سامان خدای ماست

4 در کارگاه عشق، دل سنگ تیره را آن صیقلی که آینه سازد جلای ماست

1 جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است جهان را دوستی امروز از صبحش نمایان است

2 ز عریانی نباشد دست من زیر بغل دایم که دست نارسا شرمنده از چاک گریبان است

3 به شاهد نیست حاجت روز محشر کشتگانت را که شمشیر تو خون آلود و زخم ما نمایان است

4 دم عیسی است طالب را سموم وادی ایمن که جنت کعبه رو را سایهٔ خار مغیلان است

1 جامه از رنگ و از گلشن بدن است آفتابی به زیر پیرهن است

2 دل عاشق تمام آیینه است جام می پای تا به سر دهن است

3 عالم از خاک سر برآوردند مردهٔ ما هنوز بی کفن است

4 در کلیسای عشق و آیینش هر که زنار بست برهمن است

1 وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخواندن است راه ما نارفتن و بنیاد ما افتادن است

2 دربه‌در چند از پی روزی روی ای بی‌خبر پیش همت سنگ خوردن بهتر از نان خوردن است

3 از بخیلان دور شو هرچند تعظیمت کنند مار را نرمی به پهلو سختی جان کندن است

4 نفس را تابع شدن چون پادشاه بی‌خرد اختیار خود به دست مرد ظالم دادن است

1 چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است تا می چکد ز شیشه میم،‌ جام روشن است

2 بر تربت گرفته دماغان هجر او دایم چراغ روغن بادام روشن است

3 شمع حیات صبحدم از هر که شد فنا دیدم به جای او دگری شام روشن است

4 سر تا به پا لطافت معنی است قامتش آری که شعله را همه اندام روشن است

1 عقل هندوی میفروش من است گل و مل پیشکار هوش من است

2 داغ گل دل کباب صهبا خون موسم برگ و عیش و نوش من است

3 سخن راست همچو تیر خدنگ از بر سینه تا به گوش من است

4 لحن داوود و صور اسرافیل هر دو در اصل، یک خروش من است

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی