ترک دنیا کن و از دنیا ملاف از سعیدا غزل 418
1. ترک دنیا کن و از دنیا ملاف
چند باشی چون زنان زیر لحاف
...
1. ترک دنیا کن و از دنیا ملاف
چند باشی چون زنان زیر لحاف
...
1. چو نیست معنی باطن به تخت و جاه ملاف
نشین به روی حصیر ای دلا و زر می باف
...
1. ماه ما بالذات یک ماه است و اسما مختلف
شمس یک شمس است لیک امروز فردا مختلف
...
1. تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف
ز بوی خویش چو گل کرده ام غذای لطیف
...
1. گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فراق
منزلی نیست که خالی نبود جای فراق
...
1. زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عاشق
محیطی را نیارد در نظر چشم تر عاشق
...
1. چه غم از قبله و از قبله نما دارد عشق
که به هر گردش دل رو به خدا دارد عشق
...
1. به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق
به نگاه از دل فولاد گذر دارد عشق
...
1. گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد عشق
کاسهٔ آب دلم را بحر عمان کرد عشق
...
1. لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار عشق
داغ نومیدی است زیب گوشهٔ دستار عشق
...
1. بیرون ز عقل هاست در این جا شمار عشق
پیداست کار عقل و هویداست کار عشق
...
1. تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق
سر مانده کوه قاف در این ره به پای عشق
...