کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض از سعیدا غزل 406
1. کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض
دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض
...
1. کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض
دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض
...
1. یا من فتح باسمک باب السلام فیض
انت السلام دارک دارالسلام فیض
...
1. نیست گل الفتی در چمن اختلاط
بوی جفا می دهد یاسمن اختلاط
...
1. در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتیاط
در بهشت جاودان خالی است جای احتیاط
...
1. آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط
در دور روی یار نمود اعتبار خط
...
1. گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط
بد کرده هر که گفته به روی تو زین نمط
...
1. می رود آخر چو از تن پس ز تن جان را چه حظ
خانه گر از لعل و یاقوت است مهمان را چه حظ
...
1. خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع
از میان ما و او برخاست رسم انقطاع
...
1. ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع
تابعانت به همه طبع و طبایع مطبوع
...
1. نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ
فتیله ای است که آتش گذاشتم به چراغ
...
1. بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایاغ
خوش نباشد بی می و محبوب رفتن سیر باغ
...
1. پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چراغ
کی تواند شد بلی چون روز شد روشن چراغ
...