در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرور از سعیدا غزل 358
1. در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرور
اهل او ناچار گردد طالب فسق و فجور
...
1. در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرور
اهل او ناچار گردد طالب فسق و فجور
...
1. خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه در ظاهر
نظر در دید او عاجز زبان در مدح او قاصر
...
1. در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر
در دل سنگ دلارام نمی باشد مهر
...
1. صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مهر
رفت جان بر سر مهر و دل من در بر مهر
...
1. چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر
چو آفتاب در این خانه رنگ مینا گیر
...
1. بشنوید این نکته را ای اهل راز
شد از این مقبول محمودی ایاز
...
1. خوابیده مست و بیخود امروز در بر ناز
صد منت عظیم است امروز بر سر ناز
...
1. به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز
که کمان گر شکند تیر نگردد هرگز
...
1. عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز
جم شود ساقی و من جام نگیرم هرگز
...
1. سخن از میکده و ساقی و جام است امروز
هر چه جز باده خوری بر تو حرام است امروز
...
1. مژده آمد که تو را کام روا شد امروز
مدعاها هدف تیر دعا شد امروز
...
1. نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز
نرسیده است لب او به لب جام هنوز
...